چند سال قبل وقتی من۱۳سالم بود عموم کوچیکم مجرد هم بوداومده بود. خونمون من وقتی از خواب پاشدم نمیدونم چرا انقد عوضی بودم هی به شوخی جدی بهش میگفتم خداحافظ دیگه(یعنی برو)اونم میخندید گفتم یعنی برم؟گفتم آره بازم خندید گفت باشه و پاشد رفت اما چشماش ناراحت شد انگار دلش شکست دیدید یکی ناراحت میشه میخنده که معلوم نشه اون طوری
حالا این عموم دوسال بعد این اتفاق جوانمرگ شد از پیشم پرکشید عموی مهربونم💔💔💔
ناکام به معنی واقعی کلمه چون یه روز خوش تو زندگیش ندید
حالا من موندم و این خاطره لعنتی هربار یادم میاد نفسم بند میاد از ناراحتی و بیشعوریم😭😭😭