2777
2789
عنوان

داستان زرنگی خواهرم

549 بازدید | 27 پست

قبلا گذاشتمش زود گفتم گزارش بزنید ایندفه هم همیطورنمیخام شناسایی بشم واینم بگم من وخواهرم زمین تااسمونیم هرچقد اون زرنگ و سنجیده عمل میکنه من کانلا برعکسم

اومدم سرگذشت خواهرمو بگم شاید درس عبرتی شدفقط خواهشی ک دارم وقتی خوندین زودگزارش بزنید یادش افتادم من ی خواهر دارم خیلی خوشکل وخوش هیکل بود هرچی زیبایی تو فامیل پدرومادرداشتیم اون ب ارث برد مو تو ی شهرک زندگی میکردیم تا شهر اصلی ۴۰ دیقه راه بود خواهر دبیرستانو مجبور بود بره اون شهر شهری ک میگم اکثرااااساکنینش کویت و اینا کاروکاسبی داشتن کلا پولدار زیادداشت یکی ازهمین پولدارا عاشق خواهرم میشه قیافش معمولی بود اما پولدارررر وهیکل وگرن قیافش معمولی بود خواهرم قبول نمیکرد اختلاف سنیشون ۱۳ سال بودخونوادم تافهمیدن ازخدا خواسته قبول کردن وخواهرمو راضی ببینید برا خرید نامزدی روزی ک اومدن ایقد باشکوه اومدن ک دهن هممون واموند حتی خودمون هم میگفتیم حنانه هم ازقیافه شانس اورد هم ازشوهر خلاصه اینا میرن سرخونه زندگی خواهر من یکسال زنش بود تواون یکسال کلی طلا برامناسبتای مختلف براش میخریدکلا نقطه ضعف دامادمون تعریف کردن بودخواهرم خوب قلقلش اومددستش تواون یکسال 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

رمز گوشیشو ب خواهرم نمیگف وبارهاسراین قضیه دعوا کردن خواهرم ایناروتواون تایم بما نگف بعد هاب ما گف سنش زیادنبودا اما ببینید چقدرررصبوری کرد میگف ی شب مست مست بود وسابقه نداشت بالاسرش وایسادم رمزو ک زد دیگه فهمیدمش گذاشتم خوابش عمیق بشه رفتم توگوشیش ن ی دختر ن دوتا چن تا شاخ باهاش بودن پارتی میرفتن قراره بیرون گفته بود ادرس ی خونه داده بود تو دوتا قراراش بچه ها اززبون خودم میگم سختمه هی بگم خواهرم گف و...خلاصه سکوت کردم اونشب تاخودصب گریه کردم زار زدم اما توسکوت بیدارش میکردم مطمعن بودم ب کتفش هم نبود شایدهاشا میکردیامیگف دوس داشتم سکوت کردم دیگه رمزشو داشتم هربار میخوابید میرفتم توگوشیش و اسکرین میگرفتم وکلی مدرک جمع کردم وهردفه شوهرم قرار داشت با دوست دختراش بمن خوب باج میدادمثلا تو ی قرارش بمن گف قرار کاری دارم ی شهر جنوبی درصورتی ک توپیاما شمال میخواستن برن سرهمین قضیه عصر اون شب منو برد طلافروشی گف دست رو ی سرویس بذار من دیگ ازش چندشم میشد گریه هامو کردم زجه هامو زدم خودمو جمع کردم اجازه نمیدادم حتی کنارم بخوابه بهونه های مختلف میاوردم هرچند براش اونقدرمهم نبودی روز ی ک رف شمال زنگ زد بمن ک اره بروخونه بابا (اینو بگم هرچی پولدار بودن اما سطح فرهنگشون خیلی بالانبودمثلا اگه میگفتم ب خونوادش میگفتن خوب پولداره تواستفاده کن چیکارب اون داری بذار باصدتا باشه )گف بروخونه بابا عکس از ی مدرکیه توگاوصندوقشونه بفرس برام ضروری خونه باباش با ما ی خیابون بود رفتم گاو صندوق باز کردن مامانش ی لحظه رف اشپزخونه اینجا فهمیدم بابا شوهربنده خیلی زرنگ تشریف داره کلی زمین زده ب نام مادرش ب اسم خودش خیلی کم میزدکلا ادم محتاطی بوداونجافهمیدم باکی طرفم فکر کردم اویل زندگیمونه میدونستم ک الان بادوست دخترش توشمال عشق وحال زنگ زدم کلی قربون صدقش رفتم (کیف میکرد چون ازش سرتربودم واینکه میگف ازاینور خیانت میکنم ازاونورم زنمو دارم هردفه قند تودلش اب میشد کلی ب حسابم پول میزدب بهونه های مختلف اینم بگم مبلغ بالا میزد ولی وقتی ک توخونه بود پرسجو میکرد چیکارکردی اون همه پولو ...منم میدویدم بغلش میکردم و ی چرت وپدتی تحویلش میدادم(اینو بگم نقطه ضعف مردا اینه حت

حتی اگه توقهربودین قربون صدقشون برین کلا شوهرا شبیه بچه ۲ ساله ان بخدا قشنگ خامش میکردم هرچند ازخودم بدم میومد ک داره بهم ظلم میشه ولی مجبورم دستای کثیفشو تودست یگیرم اما مجبور بودم ی شب بهم گف عشقم فردا با دوستام میخاییم بریم فلان شهر افتتاحیه دارن یکی ازدوستام منم ک گوشیشو چک نکنم هم میدونستم چرت میگه بهش گفتم اینا ازخودم میگفتم دوست شوهرش ایقد دوسش دارهههه ک خونه زد ب نامش بعد ماروباش زن پولدار شهریم وهیچی ب نامم نیس ببین تحریک میشد بااین حرفام غیرتی میشد ی جوربهش برخوردبهم میگف ینی واقعا اینجور احساس خوبی بهت دست میده گفتم ازه پس چی مال منو وتو نداره ک هروقت هم خواستی میبری میفروشی دقیقا بعد افتتاحیه خیالی عشق وحال بادوس دخترش گف اماده شو سوپرایز دارم برات خونه ای ک توش بودیم روب نام من زد درکمال ناباوری شاید فکر کنید خوشحال شدم ن اما خشمم ی کم کمتر میشد ولی ایقد خودمو خوشحال نشون میدادم اونم کیف میکرد ک اره زودتر میدونستم اینکارومیکردم و‌.‌.. تقریبا یکسال گذشت تواون یکسال من کلی طلا وپول حتی ی ماشین ک

البته براخودش بوداما ب اسم من زده بودرو تونستم جمع کنم ببینید ایشون بشددددددت جلوبقیه جانمازاب میکشید دیگه خسته شده بودم ازمن بچه میخواست بهونه دیگه بی فایده بودمنم حس کردم دیگ حسابم تقریبا همونی شد ک بتونم مستقل بشم ی شب زنگ زدم ب یکی ازدامادمون کارش دولتی بودنظامی بود اندازه چشام اعتمادداشتم ب خواهرم نگفتم اما ب اون گفتم پسرعموم بودما برادرنداشتیم همه رو بهش گفتم ریز ب ریز گف پشتتم خواهرمی هرکاری کردی پشتتم ی روز قرار گذاشتن همون خونه ک گف من فهمیدم اون خونه هم ب اسم مادرشه وبراخودش الکی میگف خونه دوستمه هماهنگ کردم با دامادمون تعقیبش کردیم دختره روسوار کرد همش هم ازاین پلنگ ملنگابود بمن میگف متنننننفرم ازاین دخترای ک دیگ خیلی ارایش وعمل میکنن هه چرت بودهما حرفاش (ببینید موقعی ک مچ یکسو میگیرید محاله زنگ بزنید پلیس اون بیاد چون توقضیه ناموسی قاطی نمیکنن خودشونو من ب دامادمون گفتم ایناخومیرن تو اینوخونه اما چجوری رسواشون کنم من زنگ زدم پدرش پدرم عموش وهمکارش و داییش اینا تقریبا میشه گف بزرگ بودن واینو خیلی قبول داشتن گفتم

بیایین فلان جا حسام دعوا کرده (اینو بگم توهمه قراراش گوشیشو خاموش میکرده وبعد بمن میگفته عزیزم توجلسه زیاد زنگ میزدن مجبورم خاموش کنم )اینااومدن دیدن دعوا نیس گفتم حسام تواین خونه اس باباش گف اینکه خونه خودمونه تازه داشت دروغاشون لومیرف گفتم صبر کنید همشون بهت زده بودن من هی زنگ میزدم کی روشن میکنه ی تایم زیادموندیم خودش زنگ زد چیزی شد عشقم گفتم اره زود بیا حالم خیلی بده این اومد بیرون ریموت زد دختره هم باهاش هنگ کرد ی لحظه ک هممون رودید من اسکرین و عکس وهرچی داشتم رونشون داییش دادم ادم حسابی بود اون فقط گف تف ب شرافتتش جلوهمه خیلی خونسرد گفتم برات متاسفم ازت انتظارنداشتم این بود وفاداریت هیچی من ازخونه ام بیرون نزفتم ب اسم من بود هرچی دامادمون گف دعوامیشه بیا بزیم خونه ما حداقل گفتم ن لباساش روانداختم توحیاط گفتم بسلامت اولش داشت گریه و غلط کردم و...  یهو شیر شد گف ک اینطور حالا صابخونه شدی فکر میکردمن تازه این روابطشو فهمیدم میگف همین ی باربود فقط من گول توردم توک دوسم داری ببخش منو خندم میگرف ازحرفاش رفتم 

دادگاه درخواست مهریه و ...دادم مدارکی روهم داشتم نشون دادم وقت گذاشتن گفتم ن من امنیت جانی ندارم (چون خون جلو چشاش گرف ابروش داشت میرف منم طلاق میگرفتم اینا طلاق براشون حکم بی ابرویی تمام بود  وهمه اینارو ذکر کردم خیلی باسرعت طلاق گرفتم حتی تودادگاه گف مهریه نمیدم خونه ب نامش زدم قاضی گف میخواستی نزنی مگه تفنگ گذاشت روسرت اون هدیه دادی مهریه هم حقشه وهمشو گرفتم چون قبل اینکه چیزایی ک ب نامشه رو بزن ب نام مادرش زود اسعلام گرف دادگاه میخام بهتون بگم۱ هیچی ازهیچکس بعید نیس ۲تامیتونید پس انداز کنید حتی درحد ی تمن۳ مردا عین بچه هان خیلی راحت تومشت میشه گرفتشون اونا لذت میبرن ازتعریف وتمجیدودر اخر همیشه سعی کنید احساس رو سرکوب کنیدعقل روبکاربندازید گریه داد وفریاد فقط طرف مقابل رو حارتر وچ بسابی عارترمیکنه وروتون توروهم بازمیشه با پنبه سربریدن خیلی بهتره اینم پایان گزارش بزنید لطفا

جالب بود

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💚 تا زنده هستم استقلالی و هوادار تیم بزرگ و با اصالت استقلال هستم و در روز وداع از دنیا هم دوست دارم مرا با پیراهن مقدس استقلال بزرگ به خاک بسپارند ⭐️💙👑💙⭐️ استقلال سرور پرسپوليسه تا ابد و یک روز 😄💙👑 CR7 🤍✌️ لر 👑 𐎡𐏃𐎿𐎠𐎴 🙃🐥

این ازقبل نوشته بودم تو قسمت یادداشت برداری کپی بود عجله ای نوشته بودم اون موقع

دم خواهرت گرم واقعا ایستاده تشویقش میکنم که تونست سرپا بمونه پدری ازش دربیاره که تا آخر عمر یادش نره

دم خواهرت گرم واقعا ایستاده تشویقش میکنم که تونست سرپا بمونه پدری ازش دربیاره که تا آخر عمر یادش نره

اون موقع داداش نداشتیم الان داداش داریم ولی اون موقع ها حکم داداش ما بوداین خواهرم ازبس زرنگ بوو 😁

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792