سلام وقتتون بخیر
اول از همه عذرخواهی میکنم میدونم این سایت برای خانومای باردار و مامانا هست ولی خب یکی دو روزه تو سایت هستم و مطالب رو میخونم و سعب میکنم یاد بگیرم یه سری مسائلو.
حالا بریم سر اصل موضوع
.
من و خانومم از دو شهر متفاوت هستیم و فاصله شهرامون ۵۰۰ کیلومتره
من ۲۶ سالمه و ۲ ساله سربازی و دانشگاهم تموم شده.
بلافاصله بعد از اتمام سربازی مشغول به کار شدم در یک معدن سنگ آهن و بعد ۶ ماه باتوجه به تواناییم منو سرپرست شیفت تولید گذاشتن و مدیریت ۳۰تا پرسنل برعهده داشتم.
متاسفانه پدرخانومم مرداد ماه فوت شدن .
مادرخانومم و پسر ۱۶ سالش باهم زندگی میکردن و خانومم گفت مادرم تنها شده و سخته براش بریم شهر ما.
بعد از ۱ سال که شرایط کاریم فوق العاده شده بود اما ب درخواست خانومم من رفتم تسویه حساب کردم و نقل مکان کردیم به شهر خانومم .
بماند که خونواده و اطرافیانشون خیلی قول دادن که بیاین ما پارتی زیاد داریم کار برات اوکی میکنیم و اینا.
الان اومدیم اینجا من هرکاری کردم جایی پیدا نشد برای کار ایناهم که انگار ن انگار چنین قولی به من داده بودن...
بالاخره تصمیم گرفتم آموزشگاه کامپیوتر تاسیس کنم ولی خانومم بجا حمایت همیشه میگه پولو حیف میکنی این کار بدرد نمیخوره و الکی زور میزنی و...
کلا سرد شدم موندم از یه طرف بیکاری روح و روانمو به هم ریخته.
حمایتی نمیکنن هیچ تازه هر کاریم میخوام بکنم یه جوری برخورد میکنن که زده میشم از انجامش