2777
2789
عنوان

مواجه با مرگ عزیز

285 بازدید | 14 پست

اینجوریه که برمیگردی سر زندگیت،وارد جریان زندگی میشی،لبخند میزنی ،غذا میخوری،یهو وسط بی ربط ترین کارها دچار هجوم و نبودن عزیزت میشی.همونجا هزار هزار تیکه میشی و این غم انگیزترین حالت غمگین شدنه....

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

سخت ترین درده واقعا.

 درک تون میکنم.. 

ولی با گذشت زمان، این زخم نمیگم خوب میشه ولی بهبود پیدا می کنه و مثل سابق جونتون نمیسوزه فقط به خدا توکل کنید و طاقت بیارید این روزا و.. 

ای در رگانم خون وطن.. ای پرچمت ما را کفن.. دور از تو بادا اهرمن.. ایران من ایران من..☀️💚

چاره ای نیست باید تحمل کرد، اگه فکر کنی اون عزیزی که رفته، در آرامشه و جایی بهتراز این کره ی خاکی هست، رنج نبودنش کمتر میشه.. 

من هنوز بچگی نکردم،ولی لباس بزرگسالی تنم کردند،اونم اشتباهی واسه ام دوخته بودند،تنگه برام،،حالام میخوان بزور لباس پیری تنم کنند..من هنوز همون دخترک5،6ساله ام،که  پای چرخ خیاطی مادرم مینشستم تا پیرهن جدیدمو زودتر بدوزه و بپوشم.چه ذوقی میکردم.من هنوز دلم مثل گنجشک کوچیکه،زود میشکنه و زودی هم با یه پفک آشتی آشتی میشه،،من داره موهام سفید میشه ولی هنوزم یه جوجه رنگی دلمو شاد میکنه.وقتی بچه هام بهم میگن مامان،وحشت میکنم،یعنی من کی اینقدر بزرگ شدم که بشم تکیه گاه دو سه تا وروجک..منو ببرین بدین به مامانم تا گوشه ی چادرش رو بگیرم و باهاش برم حرم تا برگشتنی برام بستنی بخره،من بچگیمو میخوام!!!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز