سلام به همه خانمای مینیمال
هیدوا جون انشالله مامان به زودی سلامتیشونو به دست بیارن
گزارشتون خیلی به دلم نشست،منو برد به سالها قبل که مامان خودم هنوز آسمونی نشده بود منو خواهرم چقدر از این کارها میکردیم،هر دفعه پاکسازی میکردیم و کلی خروجی داشتیم
گزارش امروز من
امروز سه بار لباسشویی روشن کردم،البته لباس کم ریختم و مدت زمان شست و شو ۱۹ دقیقه بود،لباسها کثیف نبودن ولی خوب چون میرفتن تو کمد و کشو گفتم یه شست و شوی سبک بشن
کلی لباس هم اتو کشیدم
رو بالشی دخترم یه سری لکه روش افتاده هرچی میشورم پاک نمیشه الان گذاشتم با صابون رختشویی یکم بمونه بعد برم بشورم ببینم چطور میشه 
خروجی هم یه تیشرت همسرم مشکی بود ولی بور شده
یه شال مشکی خودم که دیگه قشنگ حلال شد
یه لباس زیر دخترم ،قبلا یه رو خوشخوابی گفتم پاره شد حدود دو هفته پیش،دیروز هم رو بالشی هاش پاره شدن اینا هم رفتن خروجی،چندتا لامپ برای لوستر خریدیم جعبه لامپها رو همسر گذاشته بود تو کمد اینا هم امروز رفتن تو انباری
نصف بسته سبزی پلویی داشتم خواهرم بهم داده بود ماه پیش
دیروز تو فریزر چشمم بهش خورد اونم مصرف کردم یه مقدار دیگه از آلوچه های باقی مانده از تابستون هم مصرف شد اندازه یه وعده مونده فقط،مقداری انار ترش خواهرم داده بود،دون کردم گذاشتم پخت و صافش کردم یه آب انار خوشرنگ و ترش بهم داد،روزانه نصف استکان کوچولو میخورم برای فشار خونم خیلی راضی بودم این مدت اصلا داروی فشار خون نخوردم فشارم همش رو یازده بود
یه شلوار مام جین دخترم داشت برای چندسال قبل بود دیگه سایز دخترم نبود،خودم یکی دوبار پوشیدم حس میکردم بهم نمیاد،دو سه روز پیش خواستم رد کنم بره،دخترم گفت حالا که وزن کم کردم بزار امتحان کنم ببینم سایزم هست در کمال نا باوری کاملا اندازه بود براش و الان به چرخه مصرف برگشته
چقدر هم به دخترم اعتماد به نفس داد،حدودا هفت کیلو وزن کم کرده،من کلا چیزی رو زیاد نگه نمیدارم ولی این شلوار چون خیلی خوشرنگ بود اصلا دلم نمیومد بزارم خروجی 
ورودی هم رفتم پارچه ملحفه ای خریدم برای روبالشی و رو خوشخوابی یه تیشرت مشکی هم جایگزین تیشرت خروجی همسرم شد