2777
2789

سلام خسته نباشید

میخوام در مورد خودم بگم که چقدر مادرم باهام بد تا کرده و آرزو کردم کاش مادرم کس دیگه ای بود 

همیشه سبز میخشکد 

ای بابا .... صبوری کن ، شاید راه خوشبختی تو همین باشه

خدایااا حافظ فرزندانم باش 🙏🏻💜 اینجا که می آیی باید بد بخت باشی تا قابل درک و احترام و باور باشی ، اینجا که هستی نباید از کسی جواب بخواهی وگرنه عقده ای میشوی ، مبادا وقت گرانبهایشان را با سوالات ساده بگیری چرا که تاپیک های مادر شوهر و خواهر شوهر و خیانت از دستشان در میرود ، اینجا فقط برای کارآگاه بازیست نه برای کمک به همدیگر! اینجا کسی چشم دیدن خوشبختی دیگری را ندارد ، اینجا هررررچه بدبخت تر باشی شاخ تر میشوی ! اینجا نی نی سایت است سرزمین عجایب!!!🚫

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

چی بگم

💜مجنون مایکل 💜زمانی که شروع به شکستن رکوردها کردم. زمانی که رکوردهای الویس پریسلی و بیتلز را شکستم، زمانی که آلبومم به پرفورش‌ترین آلبوم تمام تاریخ تبدیل شد؛ همون زمان بود که آن‌ها من را خل خطاب کردند. آن‌ها مرا هم‌جنس‌باز خطاب کردند. آن‌ها مرا بچه‌باز خواندند. گفتند پوستم را سفید کردم. آن‌ها هر کاری کردند تا مردم را مقابل من قرار بدهند

من تو خونواده ۴ نفری زندگی کردم یه خواهر و یه برادر دارم

پدرم فوت کرده و فرزند اول هستم

شکر خدا مادرم  درآمد کارمندی و یه اجاره بها داره که مثل همه زندگی رو میگذرونه 

منم بچه اولم و غمخوار همه

از همون بچگی ازم توقع داشتن همیشه بهترین باشم ( البته با امکانات محدود) و شکر خدا از نظر هوش و پشتکار تو فامیل از همه سرتر بودم 

ولی هیچ وقت مادرم بهم افتخار نکرد . همیشه نادیده گرفته شدم و اگر کوچکترین خطایی میکردم تحقیر میشدم

مادرم یه مقدار بد دهن تشریف داشت

همیشه به زمین و زمان فحش میداد و از زندگی شاکی بود

همیشه میگفت من خودم رو فدای شما کردم .در حالی که من فدای خونواده شدم نه اون


همیشه سبز میخشکد 

همیشه نقش پدر رو براشون بازی کردم

حمایت کردم پشتیبانی کردم

اصلا به خودم و نیازهای شخصی م اهمیت ندادم

یادمه سالی که کنکور داشتم اصلا جو خونه مناسب مطالعه کردن من نبود با هر سختی بود کنکور قبول شدم رشته شیمی

هیچ وقت مشقت های سالی که کنکور میدادم رو فراموش نمیکنم

یادمه یه روز هیشکی خونه نبود و مادرم رفته بود بیرون و گفت خونه رو جارو کن تا برمیگردم منم گفتم الان که خونه آرومه بشینم درس بخونم زمان از دستم در رفت

مادرم برگشت دید خونه نامرتب و کثیفه

قرآن رو طاقچه رو برداشت پرت کرد رو صورتم که انشالله بدبخت بشی

خیلی دلم شکست

کتاب هام رو بستم و رفتم خونه رو جارو کردم

آخه حتی کافر هم همچین نفرینی برای بچه ش نمیکنه

دوستام وقتی میگفتن ما حتی جوراب هامون رو مادرمون میشوره و میگه فقط درس بخون

من هیچ محبتی از مادرم نمیدیدم و فقط حسرت نیکشیدم

با هزار بدبختی لیسانس گرفتم.  جزو شاگردای خوب دانشگاه بودم

همیشه سبز میخشکد 

بماند که در دوران دانشگاه چقدر سختی کشیدم

گاهی پول کرایه ماشین نداشتم و پیاده تو تاریکی شب دوان دوان میومدم خونه که کسی مزاحمم نشه

حتی از دانشگاه غذا می‌آوردم خونه

همه جوره هوای خونواده رو داشتم

دختر نجیب و با خدایی بودم

هدفم درس خوندن و موفق شدن بود

مادرم خیلی آدم سخت گیری بود تا پدرم بود نظم و ترتیب خاصی تو زندگیمون بود اون که رفت مادرم فقط به فکر خودش و آسایش خودش بود . ترم اول داشگاه با مانتو مادرم رفتم دانشگاه

هیچ وقت چیز گرونی ازش نخواستم

اون سال ها همیشه مثل یه دوست کنار مادرم بودم

سنگ صبورش

محرم رازش


همیشه سبز میخشکد 

از بقیه خونواده م بگم

خواهرم دو سال ازم کوچیکتر بود

وضع درستش زیاد جالب نبود

همش به فکر تیپ و قیافه ش بود

بعد چن سال پشت کنکور موندن دانشگاه آزاد قبول شد اونم رشته به درد نخور

زمان کنکور اون . مادرم همش میگفت آروم باشین درس بخونه

ولی زمان کنکور من برام قرآن پرت کرد

هیچ وقت اون روز رو فراموش نمیکنم 

برادرمم پسر سر به هوایی بود که هرچی میخواست براش مهیا بود

فقط من تو اون خونه اضافی بودم

واسه کنیزی وجود داشتم 

همیشه سبز میخشکد 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز