چرا نمیتونم همسرمو دوست داشته باشم

سرد مزاجم،خییلی سعی کردم گرم بشم و وانمود میکنم مشکلی ندارم ولی دیگه خسته شدم کم اوردم

منم ۲۰ ساله تلاش کردم اما هیچ وقت ندید الانم شوده یک تیکه سنگ و یک جسم متحرک 

چرا نمیخوای نزدیکت بیاد

ی مدت از هم دور باشین

اگ شورو شوقشو داری ک برو مشاور یا سکستراپی 

منکه حوصلم کم شده و رازیم 

میدونی ادما نمیزارن طبیعت بدنشون طبیعی و نرمال پیش بره مثل همین عمل زیبایی ک همیشه میخان جوان باشن یا همین ک نرماله ادم بعده ۳۰ سالگی دیگ دنبال نازکردن و ناز کشی نباشه اما گاهی ما ادما دوسداریم خودمونو گول بزنیم

درصورتی ک اگه واقیعیت رو قبول کنیم زندگی اسونتره و حتی میتونه در کل باعث اعتماد بنفس کل جامعه بشه 

متاسفانه افسردگیها و خیلی چیزا بخاطر همین چیزاس 

اون گرمه و من سرررد

خب همسرت گرمه ؟اینجوری جفتتون اذیت میشین واقعا سخته..یا اون باید نیازشو کنترل کنه یا تو باید سعی کنی واسه اینکه یه وقت ازدستش ندی با بهت خیانت نکنه باهاش راه بیای..منکه دیگه برام مهم نیس چون دلمو شکسته ازچشمم افتاده ...سرد نبودم اما سرد شدم کلا زده شدم از رابطه

چجوری نیازش برطرف میشه؟

نمی‌ترسی دوباره بره خیانت کنه

اوه خیلی سخته درکت میکنم 

یه رنگ و لعاب دیگه ای به زندگیت بده تا روحیت بهتر بشه 

کلاس ثبت نام کن 

بازار برو خرید کن با بچه ها 

برید پارکی 

آره خییلی گرمه

هرشب بحث داریم و درآخر قهر میکنه و میخوابه 

اره واقعا خدا لعنتشون کنه که لیاقت عشق واقعی رو ندارن یه کاری میکنن روح زن بمیره زنی که از درون پژمرده باشه زندگی مرد هم فلج میشه

ممکنه بهت خیانت کنه اینجوری..اگه دوسش داری یه فکری بکن...اگرم واقعا سختته ونمیشه کاری کرد جدا شو نه خودتو عذاب بده نه اونو

باور میکنی به جایی رسیدم که ترجیح میدم خیانت کنه تا اینکه بیاد سمتم😭

اره منم بهش گفتم دیگه خواستی باهرکی باشی برام اهمیتی نداره بعداز اون خیانتی که ازش دیدم دارم ازناچاری باهاش زندگی میکنم البته از رابطه هم هیچ لذتی نمیبردم فقط دردمیکشیدم واقعا تومجردی فکرنمیکردم اینجوری بشم الان خیلی بدم میاد هم بخاطر خیانتش هم بخاطر ترس ازبیماری جنسی هم بخاطر دردش واقعا مثله توام از رابطه فراریم