در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مجرم همیشه به صحنه جرم برمیگرده . برمیگرده اگه ببینه دختره نابود و افسردس که خیالش راحت میشه دوباره میره اما اگه ببینه دختره خوشحال دوباره بدستش میاره که بار دوم نابودش کنه
چون به ناقص العقل بودن اون دختر ایمان دارن و میدونن بازم میتونن ذهنشو تصرف کنن
ما پادشاه را کشتیم، سعی کردیم دنیا را تغییر بدهیم. حالا تنها چیزی که گیرمان آمده، یک پادشاه جدید است که از قبلی بهتر نیست.اینجا سرزمینی ست که برای آزادی جنگیدیم ولی حالا برای نان می جنگیم. نکته عدالت این است :" همه وقتی برابر میشوند که مرده اند" ویکتور هوگو، بینوایان
عزیزم اقایون اون لحظه جدایی متوجه موضوع نمیشن . و به زندگی عادی خودشون میرسن . درصورتی که خانوما 6ماه تا یه سال کلا زندگیشون بهم میریزه و داغونن. بعد از اون همه گریه خانم تصمیم میگیره قوی باشه و دیگه از اون رابطه دست بر میداره. ولی اقا دوراشو زده دیده ایییییییی واییییییی هیشکی مثل فلانی نیست. چقدر جاش خالیه و...........