دیشب شام خونه مادر شوهرم بودیم
بعد مادر شوهرم سر سفره میگفت به من مانتویی که گرفتی خیلی گرون بوده ۵ تومن نمی ارزه خودم یک دوستی دارم همینو ۷۰۰ میده پول الکی هدر دادی
خیلی گیر میداد
بعد شوهرم گفت پول خودم بوده فدای سرش دلش خواست گرون بده بعد مادر شوهرم گفت من چیز بدی نگفتم شوهرم گفت زر نزن دیگه گدا گشنه بدبخت بلند شدیم رفتیم دیدم مادر شوهرم اشک تو چشم هاش حلقه زده هیچی نمیگفت
ولی وقتی سوار ماشین شدیم خیلی از شوهرم تعریف کردم که هوای من داشتی جلوی خانوادش😍❤😂😂