من چندروز پیش سر یه جریانی از معلم بچم شاکی بودم پاشدم لباس خوبامو پوشیدم ک برم معلمو ببینم شکایت کنم خیلی آریش وتیپ و ادکلن زدا رفتم اونجا حرف زدم و اومدم بیرون خودمو توآینه دیدم یه تیکه بیسکوییت چسبیده بود رو دماغم ک من میدونستم بیسکوییت کس دیگ قطعا فک میکرده عن دماغه
بعدم هی میگفتم ببین چقد خوب جرف میزنم معلم شرمنده س زمینو نگا میکنه نگو چخبره