من تو تاپیک های قبلیم گفتم مشکلاتم با شوهرموعصبیه و اینا کلا یک سال و خورده ای عروسی کردیم
حالا دبیر شیمیه تو مدارس دخترونه و حالا پسرونه و خصوصی
بعد خیلی هم جدیه و کارش براش مهمه
به اصرار خودش دیشب رابطه داشتم گردنش کبود شده
که من متوجه نشدم
حالا امروز رفته سر کار مثل اینکه شاگرداش فهمیدن
اینم زنگ زد دعوا با من که اره از عمد کردی
داد و بیداد
چون بینمون شکرابه فکر کرده از قصد کردم
حالا منو خیلی محدود کرده کلا
و خانوادم کلا باهام قطع ارتباطن چون با کسی که میخواستن عروسی نکردم
و میدونم از اونجایی که روانیه و رو کارش حساسه یه بلایی سرم میاره