داستان اون دونده رو شنیدی که میگه پاهاشو از دست میده و خیلی افسرده و ناراحت میشه ولی چند سال بعد میشه یه شطرنج باز خیلی موفق و حرفه ای؟بعد اخرش میگه من میخواستم دونده ی خوبی باشم ولی خدا میخواست شطرنج باز خوبی شوم
من خودم خیلی وقتا به این فکر میکنم بعضی چیزا انگار دست خودت نیست
ببین من خیلی دلم میخواست مادر خوبی بشم خونه دار باشم و به بچه هام و شوهرم برسم اصلا ارزوشو داشتم
ولی ۴ بار باردار شدم و هی خورد تو ذوقم و اخرش این شد که شاغل شدم
الان خیلی موفقم شکر خدا موقعیتی که الان دارم خیلی بهتر از موقعیتیه که دلم میخواست داشته باشم همون سقط ها و از دست دادن بچه ها هم باعث شد برم سمت این مسیر
ولی هنوزم دوس دارم برگردم عقب و مسیروگمنکنمومادرخوبیبشم ولی خدا نخواسته و نمیخواد عجیبه ولی انگار قسمت که میگن همینه خیلی چیزا رو شاید هیچوقتمبهت نده
بهترشو به جاش میده ولی خب یکی مثل من حسرت به دل میمونه