جاریم نامزده ینی خاستگاری رفتیم عیذ تا عید بعدی نامزده. دو سال هم دوست بوده. من به خاطر شرایط کارامون ماهی 4 3 روز نیستیم برادرشوهر کلید میگیره روزا میان خونه من. اینسری من یه روز زودتر برگشتم اینا نمیدونستن هنوز خونه بودن . ساعت 10 صبح رسیدم تا ساک و لوازم جمع. کنم شد 11 ونیم .اینام نرفتن ریلکس موندن. من دیدم نشستن املت درست کردم با قارچ. دو تام کنسرو ماهی باز کردم و یکمم سوسیس. من واقعا شرایط نداشتم کلی لوازمام وسط بود جمع کردم.البته کلی تشکر و معذرت خواهی کردن گفتن دوست داشتیم پیشتون باشیم . ولی خجالت کشیدم. همش میگم کاش گوشت چرخکرده تابه ای میکردم با برنج. ولی نمیدونستم میمونن.هی میگم دعوتش کنم جبران کنم. موندم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.