سلام
چند وقتیه به خودم مشکوک شدم برای اختلال روانی
بعضی وقتا میگم شاید خیلی نازک نارنجی هستی بیخیالش
ولی بعضی وقتا مشخصه یه مرگیم هست
اخه زندگی خوب خدا بهم داده من بنده ی خوبی نیستم ولی چه مرگمه خدا داند
تازگیا سریع عصبانی میشم سمت چپ قفسه سینه ام سنگین میشه یکمی انگار گرفته
اما جرئت ندارم برم دکتر چون والدینم میفهمن و جنگ میشه
انگیزه ای هم ندارم
تازگیا از پوششم بدم اومده..از اینکه چادر بپوشی بعد بری بیرون
انگار دلم تاریک و سیاه شده
در ارتباط با همکلاسی ها خودمو میگیرم میگذرم لبخند همینجوری
همش هم خجالت میکشم و خودمو کم میبینم
😐 نگید برو تراپی ،تراپی پول میخواد که ندارم
دانشگاه هم میترسم مراجعه کنم پرونده تشکیل میدن، والدین میفهمن و هزار تا بدبختی