تاپیک قبلم گفتم چرا به شوهر دوستم شک کردم به طور اختصار ما سه تا دوستیم یکیمون متاهله و اون دوست مجردم کلاسو پیچوند و با شوهر دوست متاهلم قرار داشت . من به دوستم نتونستم بگم و فقط دوست مجردمو تعقیب کردم و دقیقا سرخیابون دانشگاه سوار ماشین شوهر اون یکی دوستم شد قبل اینکه راه بیوفتن رسیدم بهشون و در ماشینو باز کردم کشیدمش بیرون و بهشون گفتم همه چیو میدونم اول خواستن انکار کنن ولی دیدن نمیشه به شوهر دوستم گفتم اینبارو به زنت حرفی نمیزنم و اشتباهتو میزارم پای بچگی ولی تکرار کنی بهش همه چیو میگم و ازتون فیلم گرفتم و... شوهرش قول داد تکرار نکنه و کارشو ادامه نده این دوست مجردمم ترسیده بود چون خانوادشم خیلی خشک و مذهبین اونام بفهمن براش بد میشه به اونم گفتم دیگه دوستیمون تمومه ن سمت من بیاد ن اون دوست متاهلم . شوهرشم عذرخواهی کرد سوار ماشین شد رفت منم اومدم پیش همین دوست متاهلم الان تو محوطه نشسیم تا کلاس بعدی شروع بشه ، شوهرش بهم اس داد که به زنم حرفی نزن تکرار نمیکنم و چندتا پیام بلند و بالا که من جوابی ندادم بهش
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
پشت این اکانت یه بیمار مبتلا به حمله ی عصبی نشسته که زندگی روی خوششو بهش نشون نداده التماس دعا دارم ازتون هم برای شفام هم برای ازدواجم اگر به صلاحم هست اون پسری که میخوام شوهرم و اگر نه مهرش از دلم پاک شه من زیادی خستم برای دویدن حالم خوب نیست