پدر بزرگم سالهاست فوت شده همیشه آرزو داشت بره حج،دوستاش رفتن حج برگشتند و قرار گذاشتند همه بیان ملاقات پدر بزرگم،وقتی اومدن به خانمش گفتن وقتی ما رسیدیم مکه دور خانه خدا پدربزرگم رو اونجا دیده بودند ،برای مادربزرگم عجیب نبود چون اون میدونست پدربزرگم از عبادت خالص خدا به طی الارض رسیده بود ،اون ماهی هجده روز روزه میگرفت در همه سال،ولی با اینکه بارها با طی الارض به خانه خدا رفته بود آرزو داشت بیشتر بره
به مادربزرگم گفته بود راضی نیستم تا زنده ام به کسی بگی طی الارض دارم