2777
2789
نه عزیزم کسی که بلانسبت سگ جون باشه نمی میره خودم دوبارخودکشی کردم کمارفتم ولی الان زندم ولی دارم می ...

توهم خودتوجمع کن این مزخرفات چیه 

اگه چیزی ناخواسته ازطرف من اذیتتون کرد من معذرت می خوام

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

عزيزم شما جووني اول راهي

عزيزترين داشته ت جونت هست

حيف از شما

هزار راه جلوته

يه بار نشد دوبار نشد بار دهم ميشه

اجازه نده ي سري فكر منفي مهار زندگيتو به دست بگيرن


خودتو قوي كن

هزار بارم ميتوني از صفر شروع كني

چرا نتوني

بايد برنامه ريزي كني

تلاش كني

اگه حس ميكني نميتوني برو تحت نظر روانشناس

يكم قوي كن خودتو 

توان روحيتو ببر بالا

بعدا ميگي با خودت اين چه فكري بود ميكردم، ميخواستم خودمو بكشم

من همسر خودم كل زندگيشو زحمت كشيد تو٣٢ سالگي دوباره از زير صفر شروع كرد

الان خداروشكر خيلي پيشرفت كرده

فقط اراده كن قوي باش فكراي منفي رو بنداز دور

اهميت نده بهشون

اتفاقا تو برعكس عمل كن

نشون بده به خودت كه ميتوني

میشه راجب مشکلت صحبت کنیم؟ من نمیدونم‌تو‌چه‌حسی داری و‌چیا تجربه کردی ولی این حس خسته بودن و به ته خط رسیدنو و‌اقدام‌به خودکشیو بارها انجام دادم‌ و‌به شخصه بهت میگم انقد خودت بعد انجامش چه‌زنده بمونی چه بمیری عذاب میکشی اصن نمیتونم‌برات توزیح بدم چجوریه خب راه راحتم نداره یه کار کثیفو و پر دردسریه 

نمیدونم به خدا و‌دین اعتقاد داری  اگه داری بخاطر همون خدات صبور تر باش  حتا اگه تو این لحضه وحشت هم کرده باشی از یه اتفاق قریب الوقوع  این میگذره چه‌اتفاقه بیوفته چه‌نیوفته میگذره و توهم‌میگذری 

ولی بزار یچیزیو بهت بگم تو دنیا هیچ‌چیزی وجود نداره که راه حل نداشته  باشه فقط باید جای درست دنبالش بگردی 

قرص برنج چقدر میکشه بکشه آدمو

بزار از یکی‌از‌تجربه های تلخم‌بهت بگم 

قرص برنج گیر نمیاد هیجا ولی یه قرصی که‌اسمشو نمیگم‌از داروهای خودم. و‌چنتا دیگ‌ قرصای مختلف خوردم مشت مشت میریختم‌تو‌دستم‌و‌میخوردم‌ و نشماردم که چقد شد 

ولی بعد پنج‌دیق همونجا‌که‌نشسته بودم‌ دیگ‌نمیدونم‌خوابم برد یا بیهوش شدم 

یه چیزای محوی از اینکه مامان‌بابام‌ به سختی و‌با وحشت داشتن میبردنم بیمارستان و‌تو ماشین و‌یجاهایی که وقتی میخواستم‌از ماشین‌پیاده شم‌افتادم زمین و‌حس‌کردم فقط‌حس کردم درک‌درستی از محیط نداشتم 

ولی بعدش دیگ‌هیچی یادم‌نیومد 

فقط یه حس بی هوشی که حتا متوجهش هم‌نمیشی تا وقتی بیدار نشی نمیفهمی بیهوش بودی 

کم‌کم هوشیار شدم مامانم‌کنارم‌نشسته بود و‌این‌هوشیاری هی میرفت هی میومد تو‌اون اوضاع میدونم یچیزایی سرهم‌میکردم و‌گریه میکردم و‌غر میزدم  داد میزدم جیغ میزدم و مامانم با گریه دستامو گرفته بود دو روز بعدش که‌دیگ‌کاملا هوشیار شدم فک‌میکردم دیشبش منو بردن بیمارستان و‌خوابم برده بود و‌چیز خاصی نبود 

ولی وقتی  فهمیدم‌یه هفته بستری بودم و‌۵ روزش تو‌ای سی یو‌ تو‌کما بودم و‌هوشیاریم‌انقد پایین بود که دکترا گفته بودن میمیره و بعد  قلبم‌وایساد که با شوک‌برم‌گردوندن و تقریبا دو روز هم‌بعد اون هی بهوش میومدم و‌دوباره بیهوش میشدم و تو‌بخش بستری بودم 

یکی از فامیلای نزدیکمون میگفت اگه اونجا نبودم میمردی 

چون کسایی که خودکشی میکنن کادر درمان خیلی پیگیرشون نمیشن براشون مهم‌نیست چی سرشون بیاد  و بعد یکی‌از پرستارا چنبار باهام‌حرف زد و‌از اینکه خانوادم‌چقد اذیت شدن و عذاب کشیدن بهم‌گفت و‌گفت قدر مامانتو بدون  من هنوز بعد اون خیلی وقتا بخاطر ایست قلبی که داشتم‌قلبم‌درد میگیره و اذیتم میکنه و قبلش  هم رگ دستمو زده بودم  که خب رگ‌دستم‌که‌بخیه اش بزنن و‌اینا خودش یه طرف تاندون و‌عصب دستم‌که‌قط شده بود و دکترا اکثرا میگفتن دستم فلج‌میشه 

ولی خب باز قضیه‌خودکشی من به‌همینجا ختم‌نمیشه دوبار قبل این هم اقدام‌کرده بودم  ولی به طرز عجیبی انگار‌به عزرائیل باج‌ دادم 

ولی الان دقیقا همین‌لحضه ای که توش‌نشستم و‌دارم اینو‌مینویسم خوشحالم که‌زندم و دیگه دلم‌نمیخواد بمیرم 

منو‌میخواستن‌بیمارستان روانی بستری کنن ولی خودم‌رضایت ندادم  تو‌زندگیم بدترین‌شرایطو تحمل کردم 

و از اعتیاد پدر بگیر تا فقر بگیر بعدهاااااا مشکلات اینکه پدرم شکاکه و‌کتکاش و اذیتاش و‌حرفاش 

۱۸سال جون کندم‌و‌تو‌این ۱۸سال انقد سگ‌جون بودم‌که تقریبا شده بودم‌محبوب فامیل روحیمو دوست داشتن همه ولی هیچکس‌غیر خواهرم و بعدا از اقدام‌به‌خودکشیام‌ مامان بابام‌ نفهمیدن من چقد اذیت شدم یه روز ورق برمیگرده 

من پدرم یه دیکتاتور بود که‌حتا انتخواب رشتمم و‌انتخواب مدرسم و خیلی چیزای دیگ‌دست خودش بود الان که سال اخر دبیرستانمه بهم میگه میخوای کنکور هنر بدی کاریت ندارم میخوای ریاضی بدی کاریت ندارم میخوای تجربی بدی کاریت ندارم و‌تو‌هر کردومش انتخواب کنی ازت همایت میکنم هیچ‌وقت فک‌نمیکردم‌این ادم‌یه روز این بشه 

ولی شد واقعا فکر میکردم غیر‌ممکنه اینارو‌نوشتم که‌بهت بگم ادما تو زندگیشون‌شرایط مختلفیو‌تجربه میکنن خیلی جاها کم‌میارن ولی همه مثل من‌خوش‌شانس نیستن از چنبار خودکشیه‌جدی جون‌سالم‌بدر ببرن خیلی از بچهارو میشناسم‌میخواستن فقط پدرو مادرشونو بترسونن نمیخواستن بمیرن ولی مردن  خلاصه هروقت تو‌زندگیت به ته خت رسیدی اینو قفل کن برا خودت حتا اگه عذابم‌بکشی خودکشی نکن چون‌حتا بعدش انقد اثار مخرب زیادی داره که تا سالها طول میکشه درست بشه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

طللا وایی

raha007913 | 41 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   vittozahra  |  58 دقیقه پیش
توسط   honye_ella  |  54 دقیقه پیش