2777
2789
عنوان

نظرتون چیه خودم بنویسم پیرو تاپیک قبلیم

| مشاهده متن کامل بحث + 856 بازدید | 58 پست
از نقدت لذت بردم واقعا همه چیزایی که گفتیو درک کردم ولی یجورایی یادم رفت همشو بیان کنم یه سوال خودت ...

ممنونم لطف داری🌸

من در حد دلنوشته گاهی مینویسم ولی بصورت حرفه ای زمانی برای نوشتن نذاشتم

🌾 نظافتچی ساختمان یک زن جوان است که هر هفته همراه دخترک ۴-۵ ساله‌اش می‌آید. امروز درست جلوی واحد ما صدای تی کشیدنش قاطی شده بود با گپ زدنش با بچه... پاورچین، بی‌صدا، کاملا فضول، رفتم پشت چشمیِ در. بچه را نشانده بود روی یک تکه موکت روی اولین پله... بچه: بعد از اینجا کجا میریم؟ مامان: امروز دیگه هیچ جا، شنبه ها روز خاله بازیه... کمی بعد بچه می‌پرسد: فردا کجا میریم؟ مامان با ذوق جواب می‌دهد: فردا صبح میریم اون جا که یه بار من رو پله هاش سُر خوردم! بچه از خنده ریسه می‌رود... مامان می‌گوید: دیدی یهو ولو شدم؟ بچه: دستتو نگرفته بودی به نرده میفتادیا... مامان همان‌طور که تی می‌کشد و نفس‌نفس می‌زند می‌گوید: خب من قوی‌ام. بچه: اوهوم... یه روز بریم ساختمون بستنی... مامان می‌گوید که این هفته نوبت ساختمون بستنی نیست.‏ نمی‌دانم ساختمان بستنی چیست؛ ولی در ادامه از ساختمان پاستیل و چوب شور هم حرف می‌زنند. بعد بچه یک مورچه پیدا میکند. دوتایی مورچه را هدایت می‌کنند روی یک تکه کاغذ و توی یک گلدان توی راه پله پیاده‌اش می‌کنند که "بره پیش بچه هاش و بگه منو یه دختر مهربون نجات داد تا زیر پا نمونم". ‏نظافت طبقه ما تمام می‌شود. دست هم را میگیرند و همین طور که می‌روند طبقه پایین درباره آن دفعه حرف می‌زنند که توی آسانسور ساختمان بادام زمینی گیر افتاده بودند. مزه‌ی این مادرانگی کامم را شیرین می‌کند. ‏مادرانگی که به زاییدن و سیر کردن و پوشاندن خلاصه نشده. مادر بودن که به مهدکودک دو زبانه، لباس مارک، کتاب ضدآب و برشتوکِ عسل و بادام نیست. ساختن دنیای زیبا وسط زشتی ها، از مادر، مادر می‌سازد. 🌸✏️سودابه فرضی‌پور

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

هیع‌خیلی‌خوبه‌‌ واقعا نوشتن‌حس‌خوبی‌به‌ادم‌میده

دقیقا همینطوره

🌾 نظافتچی ساختمان یک زن جوان است که هر هفته همراه دخترک ۴-۵ ساله‌اش می‌آید. امروز درست جلوی واحد ما صدای تی کشیدنش قاطی شده بود با گپ زدنش با بچه... پاورچین، بی‌صدا، کاملا فضول، رفتم پشت چشمیِ در. بچه را نشانده بود روی یک تکه موکت روی اولین پله... بچه: بعد از اینجا کجا میریم؟ مامان: امروز دیگه هیچ جا، شنبه ها روز خاله بازیه... کمی بعد بچه می‌پرسد: فردا کجا میریم؟ مامان با ذوق جواب می‌دهد: فردا صبح میریم اون جا که یه بار من رو پله هاش سُر خوردم! بچه از خنده ریسه می‌رود... مامان می‌گوید: دیدی یهو ولو شدم؟ بچه: دستتو نگرفته بودی به نرده میفتادیا... مامان همان‌طور که تی می‌کشد و نفس‌نفس می‌زند می‌گوید: خب من قوی‌ام. بچه: اوهوم... یه روز بریم ساختمون بستنی... مامان می‌گوید که این هفته نوبت ساختمون بستنی نیست.‏ نمی‌دانم ساختمان بستنی چیست؛ ولی در ادامه از ساختمان پاستیل و چوب شور هم حرف می‌زنند. بعد بچه یک مورچه پیدا میکند. دوتایی مورچه را هدایت می‌کنند روی یک تکه کاغذ و توی یک گلدان توی راه پله پیاده‌اش می‌کنند که "بره پیش بچه هاش و بگه منو یه دختر مهربون نجات داد تا زیر پا نمونم". ‏نظافت طبقه ما تمام می‌شود. دست هم را میگیرند و همین طور که می‌روند طبقه پایین درباره آن دفعه حرف می‌زنند که توی آسانسور ساختمان بادام زمینی گیر افتاده بودند. مزه‌ی این مادرانگی کامم را شیرین می‌کند. ‏مادرانگی که به زاییدن و سیر کردن و پوشاندن خلاصه نشده. مادر بودن که به مهدکودک دو زبانه، لباس مارک، کتاب ضدآب و برشتوکِ عسل و بادام نیست. ساختن دنیای زیبا وسط زشتی ها، از مادر، مادر می‌سازد. 🌸✏️سودابه فرضی‌پور

ادامه داستانت چی میشه تکمیلش کن قلم خوبی داری میتونی بنویسی ولی هیجان نداره مثل اینکه خاطره تعریف میکنی ..پرو بال بده جوری ک خواننده مشتاق باشه بخونه ونتونه حدس بزنه

هر چن تایپیک واس چن وقت پیش ولی از اونجایی ک رمان بازم و دست ب قلم نتونستم نخونم و نظر ندم ..موفق باشین

ادامه داستانت چی میشه تکمیلش کن قلم خوبی داری میتونی بنویسی ولی هیجان نداره مثل اینکه خاطره تعریف می ...

در ادامه ماجراهایی با دختر عموش داره

معمار و طراح داخلی ، مدرس. 

در ادامه ماجراهایی با دختر عموش داره

عه چه جالب پس باید خوندنی باشه مشتاق خوندنشم ایشالله تکمیلش کنی 

هر جا اسم دختر عمو پسر عمو اومد عشق و عاشقی هم پیش میاد خودمو همسرمم دختر عمو پسر عمومه واس ما  هیجانش زیاد بود ولی شد دیگه😂😂

عه چه جالب پس باید خوندنی باشه مشتاق خوندنشم ایشالله تکمیلش کنی هر جا اسم دختر عمو پسر عمو اومد عشق ...

خوشبخت بشین 

اینقدر که بهم گفتند کتابی مینویسی اصلا تو برنامه ی امسالم تکمیل رمان نزاشتم

معمار و طراح داخلی ، مدرس. 

خوشبخت بشین اینقدر که بهم گفتند کتابی مینویسی اصلا تو برنامه ی امسالم تکمیل رمان نزاشتم

مرسی زنده باشین همچنین شما

درسته ولی هر موقع شد وقت ازاد داشتین ..حیفه وقت نذاری البته اگه علاقه دارین.موفق باشین

مرسی زنده باشین همچنین شمادرسته ولی هر موقع شد وقت ازاد داشتین ..حیفه وقت نذاری البته اگه علاقه داری ...

ممنون

علاقه دارم

نوشتن اینکه ساعت ها آدم را میبره به دنیای دیگه و مینویسی و متوجه گذر زمان نمیشی خیلی زیباست 

معمار و طراح داخلی ، مدرس. 

مرسی زنده باشین همچنین شمادرسته ولی هر موقع شد وقت ازاد داشتین ..حیفه وقت نذاری البته اگه علاقه داری ...

تاپیک جدبد میشه نظر بدین واسه رمان؟

معمار و طراح داخلی ، مدرس. 

ممنونم لطف داری🌸من در حد دلنوشته گاهی مینویسم ولی بصورت حرفه ای زمانی برای نوشتن نذاشتم

تاپیک جدبد میشه نظر بدین واسه رمان؟

معمار و طراح داخلی ، مدرس. 

خب ببین کل موضوع داستان انگار از وسط شروع شده که خب طبیعیه سبک یه سری رمانا همینطوریه و برای مثلا یه ...

تاپیک جدبد میشه نظر بدین واسه رمان؟

معمار و طراح داخلی ، مدرس. 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792