همونطور که بعضیاتون میدونید رابطم با برادرم شکرابه،تو تاپیک قبلیمم هست...
الان یمدته طولانیه فرقی نداره که شب بخوابم یا عصر
در هرحال خواب برادرمو میبینم😭تو خواب مهربونه همش دست میکشه رو سرم،بغلم میکنه،باهام حرف میزنه
از خواب که بیدار میشم اعصابم بهم میریزه
دیگه نمیخوام بخوابم
بهشم فکر نمی کنم ها
فقط شدیدن دلتنگشم
برو اشتی کن
دلتنگی دیگه اونم دلش تنگه زنگ بش بزن دنیا دو روزه
تایپک قبلیتو خوندم چقدر شبیه اتفاقیه که بین من و یکی از برادر هام افتاده. ما باهم صمیمی بودیم ولی زنش بینمون و خراب کرد.
آخرین باری که با داداشم حرف زدم گفتم بخاطر حرفای بدی که بهم زدی بخاطر زنت، دیگه هیچ نسبتی بین من و تو نیست.
:((
من داداشم فوت شده چند روزه مدام خوابشو میبینم
دقیقا
منم به مامانم گفتم بخاطر تهمتایی که زد بهم و حسادتای زنش و دروغاشون دیگه حتی نمیخوام باهاشون چشم تو چشم بشم
ولی ۳ماه پیش به اسرار بابام رفتم سمت برادرم باهاش روبوسی کردم اما اون روشو برنگردوند
