اومد خونمون نشست به حرف زدن با شوهرم منم زیاد چیزی نمیگفتم چون سردرد داشتم یهو نمیدونم چی شد حرف خواستگار و اینا شد اونم در اومد گفت پیرزنه رو یادته که تو اتوبوس گیر داده بود شماره مادرتو بدی میخوان بیان خواستگاری شوهرم از اون ور اخماش رفت تو هم منم گفتم اون عقلش سر جاش نبود (حالا این قضیه مال دو سال پیشاست و واقعنم حال پیرزنه بد بود لا حرفاش خیلی چرت و پرت میگفت) الان شوهر من گیر داده که مگه چجوری میگشتی که فکر کرده مجردی و اینا مگه میری بیرون حلقتو در میاری خلاصه یه دعوایی راه انداخت و گفت دیگه باشگاهم نمیخواد بری الانم رفت بیرون اومد چجوری رفتار کنم؟😭 کلا خیلی محدودم میکنه ولی باشگاه تنها دلخوشیم بود انگار شوهرم دنبال بهونه بود که باشگاهم نزاره برم الان بهونش رو گیر اورد
پسرم بوی عطر نفست رایحه جان من است👩👦💖 خیلی سال هست تاپیک های نی نی سایتو میخونم ولی تازه عضو شدم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
از یه سنی به بعد آدم دیگه وقت نداره بشینه گریه کنه مجبوره همراه اشک ریختن رانندگی کنه غذا بخوره ظرف بشوره یا به بقیه کارای عقب مونده برسه 👋 هیچ کسی به خاطر دیر ازدواج کردن نمرده، اما خیلیها به خاطر این که آدم اشتباهی رو انتخاب کردن، از بین رفتن.از دست دادن قطار خیلی بهتره از اینه که خودت رو زیر چرخهای زندگی مشترک بندازی.
یعنی شوهرت خیلی دوست داره احتمالا خیلی خوشکلی و میترسه از دستت بده 😂یه جوری خیالش راحت کن که جز تو کسی نمی تونه عشق من باشه .حالا مگه کسی که شوهر داره باز می تونه شوهر کنه که ناراحت شده شوهرتون ؟خواستگار واسه زن متاهل که نمیره🙄