2777
2789

طولانیه ولی به همدردی نیاز دارم.

راستش من تا چندماه پیش واقعا حس خوشبختی داشتم و همه چیم رو روال بود.ولی انگار یهو ورق برگشت.یهو بخاطر یه جریانی مجبور شدم یه خونه جدا بگیرم و از همسرم ۱۲ ساعت فاصله دارم و ماهی ۳ ۴ روز میتونم ببینمش.یهو توی شغلم به مشکل خوردم.بعضیا انگار چشم نداشتن خوشی منو ببینن توی یه روزی که خیلی واسم مهم بود کاملا بی دلیل روزمو خراب کردن و باعث شدن قسم بخورم که دیگه هیچ ارتباطی با خانواده شوهر و فامیل نداشته باشم.بچم سقط شد.یه مشکل مالی بزرگ واسم پیش اومده که تا چندماه دیگه هم فکر نکنم حل شه...و خیلی چیزای دیگه.خیلی هی میخوام ب خودم امید بدم بگم میگذره ولی هرروز فقط گریست و گریه...تازه میفهمم کم آوردم یعنی چی...ولی خب همش میگم من ک واقعا هیچوقت در حق کسی بدی نکرده بودم...چرا اینطوری شد پس؟

چندبار ب خودکشی فکر کردم ولی مسخرست...دلم واس زندگیم تا چندماه قبل تنگ شده...فکر میکردم از من خوشبختر نیست ک نیست

دلایل مشکلاتت

ازمایش خدا برا بنده ای که دوستش داره ومیخواد اصلاحش کنه وتربیت بشه و کامل، تصمیم گیری های غلط خودمون، تاوان اشتباه گذشته

عزیزم شکر گزاری رو خیلی انجام بده خدا خودش گفته بنده من هرجور به من ایمان داشته باشه همون جور براش رقم میزنم اگر بدبین باشی به خدا همون برات اتفاق می افته 

پس شکر گزار داشته هات باش تا ظرفیت وجودیت بیشتر بشه🥰😍


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792