خودمو درک نمیکنم
مامانم موقع انتخاب رشته گفت ازاد انتخاب رشته کن
من قاطع گفتم نه
هم علاقه نداشتم هم اینکه میدونستم بعدش هی میخوان سرکوفت بزنن
الان دوستم بعدمدت ها بهم پیام داده که حسابداری علوم تحقیقات قبول شده
و ازم پرسید چی قبول شدم
از دیروز همش سرگردون و عصبانیم که چرا مثل ادم درس نخوندم که فرهنگیان قبول بشم
مامانمم بجای امید دادن هی ناامیدم میکنه که قبول نمیشی
با این وضعیت فکر کنم سال بعدم پشت بمونم
البته که خانوادم نمیزارن و بزور منو دانشگاه میفرستن
حالا هر رشته ای
دیونمممم مننن واقعا دیوونمم