سلام ممنون میشم بدون توهین نظرتونو بگید
از عصری رفتم سراغ شام و انار دون کردم ک شب خوبی داشته باشیم فیلم ببینیم
ساعت۸شب اومد خونه و مست جوری ک صاف نمیتونست راه بره
و شروع کرد ب چرت ب پرت گفتن و مسخره بازی من تا یجایی تحمل کردم و هی گفتم اگه شوخی میکنی بسه
ولی ادامه داد
سفره رو پهن کردم برلش و خودم رفتم تو اتاق گفتم نمیخورم اومد ک مثلا دل منو بدست بیار همونجا تو اتاق گرفت خابید
اینم از امشب ما
جالبیش اینه ک پیش خودش میگه مگه چیشده حالا
اتفاق پیش اومد