2777
2789
عنوان

صدای قلبش رو شنیدم دوباره شکستم

3193 بازدید | 150 پست

ازمایش هام رو درست و حسابی انجام داده بودم شوهرم هم همینطور بعد دوبار اقدام باردار شدم چقدر دوست داشتیم بچه پسر باشه یه مدت تحت نظر برای تعیین جنسیت بودیم ک پسر بشه اواخر اما بی خیال جنسیت بودیم و از ته دل دیگه برام جنسیت مهم نبود خلاصه گذشت فامیل نبودیم نیازی ب انجام سونو غربالگری ندیدم چون انگار توی خودمون مشکلی ندیدم اما دکترم گفت غربالگری اول رو برو دوم رو نرو منم گفتم اوکی...روز سونو غربالگری رسید با چنتا از خانوما ک اونا هم اومده بودن برا غربالگری آشنا شدیم و میخندیدیم ...نفر اول نوبت من بود...وقتی رفتم داخل نیشم تا بنا گوش باز بود...گوشام رو تیز کرده بودم دکتر برای تایپیست تکرار میکرد ان تی ۹ک بسیار بیشتر از حد معمول.....هیگرم کیستیک.....شروع هیروپس...وای قلبم چ تند میتپید ....

ببین خواهرم جنین مشکل داره احتمالا مشکل کروموزوم یا مشکل قلبی داره ان تی باید ۲باشه ببین مال شما ۹هست هیدروپس هم...بنظرم دیگه هزینه اضافه نکن البته میتونی تا۱۶هفتگی منتظر بمونی احتمالا بمیره یا میتونی امینو سنتز کنی اگه اوکی بود اکو بگیر اما احتمالش سی درصده سلامت باشه اشک هام امونم رو بریده بود ب هق هق افتادم

اومدم بیرون اشک پشت اشک همه با تعجب نگاهم کردن پاهام توی راه رو های مطب ب هم میپیچید نمیتونستم کنترل کنم...ب شوهرم زنگ زدم....

الو....الو.....

بیا اینجا ....

شوهرم فکر کرد شاید حالم بهم خورده و فشارم افتاده وقتی رسید شوکه شد دلداری میداد میگفت ببین زده ضربان قلب عادی ....

رفتم پیش دکترم ک برم ادامه ازمایشمو بدم؟!دکتر سریع ب منشی یه کاغذ داد وقتی نگاهش کردم نامه برای پزشک قانونی بود...

چقدر حالم بود اما اروم نشدم تا شب گریه کردم ...گریه کردم....

اما خودمو جمع و جور کردم باید قوی باشم

دیگه از روز بعد گریه نکردم....


چقدر روند پزشک قانونی سخته

باید دوجا سونو بدم و ۳پزشک و مشاور ختم باراری رو اعلام کنن

امروز رفتم سونو دوباره صدای قلبش رو شنیدم قلبم گرفت شکستم ...نفسم بند اومد دوباره اشکم سرازیر شد....

هرشب فقط دست میزارم روی شکمم و بهش میگم حلالم کن...میخوام جونتو بگیرم...خیلی عذاب وجدان دارم...مخوصا ک امروز باز صدای قلبش رو شنیدم...گفتم دکتر اگه خودش بمیره چی ؟چ هفته ای؟؟؟گفت این نمیمیره خودت باید اقدام کنی مشکل داره و من فرو ریختم...چند روز پیش معدم سوز میداد میگفتم داره مو درمیاره و چ رویاهایی رو ب موهاش بافته بودم...

آروم نیستم....عذاب وجدان دارم...ای خدا خودت تحمل بده...چطور جونشو بگیرم....


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

نمیدونم چی بگم.امیدوارم که اشتباه شده باشه

سخت است فهماندن نکته ای به کسی که منافعش در نفهمیدن است.......دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند وگرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح و سلم چه بسیارند اهل دین، آنجا که شرط دینداری جز نمازی غراب وار و روزی چند گرسنگی و تشنگی و طوافی چند برگرد خانه ای سنگی نباشد....

عزیزم

  

"برای اینکه مردم در خط نگه‌داشته شوند، آن‌ها باید گرسنه، نیازمند، بی‌سواد، و خرافی نگه‌داشته شوند. اگر فرزند بقال باسواد شود، او نه‌تنها به سخنرانی من انتقاد خواهد کرد، بلکه واژه‌های بدیعی را نیز بکار می‌برد که نه شما و نه من نمی‌توانیم آن را بفهمیم … چه اتفاقی می‌افتد اگر کودک علوفه‌فروش باهوش و توانا باشد و کودک من، ...،تنبل و احمق باشد؟"
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز