وضعیت خانواده من با شوهرم خیلی متفاوته
من مادرم فوت شده پدرم دوباره ازدواج کرده ، بابام دوسم داره ولی نمیتونه محبتشو نشون بده
مثلا ما حداقل هفته ای دوبار شام با ناهار خونه مادرشوهریم ( واقعا هم محبت میکنه از روی اجبار نیست)
ولی بابام نهایت ماهی یکبار
خوب وقتی مادر من توی اون خونه نیست قطعا دلسوزی ندارم که بخواد برای بودنم اونجا خوشحال باشه و تدارک ببینه 🙂
دیشب شوهرم گفت بابات اصلا داماد دوست نیست دوستان حداقل هفته ای یکبار خونه پدرزنشون دعوتن
میدونم تو ذهنش خیلی به این مسائل فکر میکنه
خودمم خیلی اذیتم انگار نه انگار بابام دختری داره ...
باعث میشه شوهرم و خانوادش فکر کنن برای خانوادم مهم نیستم