من یه خواهر دارم که خیلی وقته ازدواج کرده و دختر بزرگش همسن منه
هر وقت میان خونمون چنان پذیرایی میکنم بهشون میرسم خونشون تو کوچه خودمونه حتی بدرقه ش میکنم تنها نباشه!
من خیلییییی کم خونشون میرم مگه کاری داشته باشم دیگه خودشون با اصرار و گله کردن مجبورم برم که هر بارم میرم تا در و باز میکنم دراز کشید یه سلام به زور میدن پذیرایی که برا خودشون
وقتی میخوام بیام خونه به خودشون زحمت یه تکون نمیدن😐 میگن درم ببند
از دفعه اخری که رفتم ۳ماه میگذره با این که روبه روی خونمونه