خداوندا! ای کاش شبی در آرامش و با حال خوب می خوابیدم و سحرگاه در آغوش تو بیدار می شدم. می دیدم که کنار تو هستم. برای همیشه آمده ام پیش تو. از شر این دنیای بی وفا راحت می شدم. این دنیا ارزش جنگیدن نداشت. سال ها پیش هم شبی از ته دل این را از تو خواستم و اجابت نکردی. چرا باید اینقدر رنج بکشم؟ مگر من چه گناهی مرتکب شدم؟ اینهمه بی وفایی و بی مرامی از بندگانت ببینم و باز تحمل کنم؟ تا کی؟ ای کاش امشب مرا برای همیشه در آغوش میگرفتی. فقط دلم برای مادر می سوزد، و گر نه می دانم بود و نبود من برای هیچکس توفیری ندارد و زندگی بدون من بدون هیچ موجی برای دیگران همچنان روان در جریان خواهد بود.