چند شبه پیش میخواستیم بریم مراسم عقد
من آرایشگاه رفته بودم و لباس مجلسی پوشیده بودم ولی کاملا پوشیده و به قول شوهرم سنگین رنگین
اون وقت این دم در بود با پسرش، من و پسرام منتظر بودیم شوهرم ماشینو بیاره بیرون از پارکینگ
انقدر نگاه کرد و با پسرام شوخی کرد که مثلا منم نگاش کنم و...
حتی سلام نکردم بهش
شوهرم اومد اونم سریع اومد با شوهرم سلام و تعارف کرد منم مخصوصا با صدای بلند به شوهرم گفتم عشقم گوشیتو برداشتی چیزی جانموند عزیز
که ببینه رابطم با شوهرم خوبه