خیلی خستم واقعااا من مشکلم شوهر خودمه اینجور بهم بی احترامی میکنه و از خونه میزاره میره بعد من سنم کمه و خوشگل اصن خودم معذب میشم تنها جایی برم
ولی ایقدر زندگی خسته کننده ای دارم شکسته شدم
شوهرم ن منو تفذیح میبره ن خواسته هام براش مهمه چیزیم میگم داد میرنه فوش میده میزنه تو صورتم و میره بیرون واقعا خسته شدم دیگ نمیدونم چجور آدمش کنم
تقصیر خودمم هس طاقت دوریش ندارم باهاش آشتی مکنم و اونم هار شده