2777
2789
عنوان

شوهر عصبی و بددهن

| مشاهده متن کامل بحث + 7226 بازدید | 62 پست
این دردا فرمول فرمان نمیخاد... مریضه دکتر میخاد متخصصشو میخاد اخه منم ادمم چقدر رعایت کنم چقد میتونم ...

خوب ببریدش دکتر....از اول که ازدواج کردید همینطوری بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

زندگی به من آموخت"که هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست"
گاهی احساس میکنم دارم با یه روانی زندگی میکنم که تو هیچ لحظه ای نمیشه روش حساب کرد  فقط بیرون ...

اسم شوهرت چیه نکنه با شوهر من یکیه.  اخه شوهر منم دقیقا همینطوره خوب و مهربوبه یه دفعه سر چیزای الکی دیونه میشه فوش و بد و بیراه میگه وسایلو میشکنه.  اوایل من سکوت میکردم اما دیگه بریدم ایندفعه هر فحشی داد بدترشو بهش گفتمو از خونه رفتم خیلی قد و همیشه طلبکاره.  انگار همیشه حق با خودشه.  خستم کرده دیگه تموم خوبیاش با یه دعوا سر چیز بیخودی دود میشه میره هوا. 

مرجان لب لعل تو مر جان مرا قوت،   یاقوت بگویم لب لعل تو و یا قوت،   قربان وفاتم به وفاتم گذری کن،    تا بوت همی بشنوم از رخنه تابوت

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

خوب ببریدش دکتر....از اول که ازدواج کردید همینطوری بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اره ار قبل ازدواج همینطوری بوده

شبی باران ، شبی آتش ، شبی آیینه و سنگم شبی از زندگی سیرم ، شبی با مرگ می جنگم تو آتش می شوی بر خرمن احساس تنهاییم تو را با هر نفس می بویم ، اما باز دلتنگم
اسم شوهرت چیه نکنه با شوهر من یکیه.  اخه شوهر منم دقیقا همینطوره خوب و مهربوبه یه دفعه سر چیزای ...

دقیقا همینطوریه

شبی باران ، شبی آتش ، شبی آیینه و سنگم شبی از زندگی سیرم ، شبی با مرگ می جنگم تو آتش می شوی بر خرمن احساس تنهاییم تو را با هر نفس می بویم ، اما باز دلتنگم

کاش منم پای رفتن داشتم کاش دوسش نداشتم کاش خانوادم از دردم خبر داشتن.... 

شبی باران ، شبی آتش ، شبی آیینه و سنگم شبی از زندگی سیرم ، شبی با مرگ می جنگم تو آتش می شوی بر خرمن احساس تنهاییم تو را با هر نفس می بویم ، اما باز دلتنگم

هر وقت حرفی میشه یا از چیزی ناراحتم از ترس بددهنی و فحشای زشتش و ابرومون تو ساختمون چون اپارتمان نشینیم تو دلم میریزمو سکوت میکنه انقدر سکوت میکنم که تبدیل به روزها قهر میشه.  بعد هی میگه چرا قهر میکنی حرف بزن بذار مشکلات حل شه. وقتیم که حرف بزنم ناراحتیمو بگم شروع میکنه داد و بیداد و دفاع از خودشو فحش و دعوا. بهش میگم تو که جنبه حل مشکلات با حرف زدنو نداری چی میگی قهر نکن حرف نزن.  بقیه وقتا خوبه دست و دلباز عاشق پیشه اما میزنه به سرش دیگه روانی میشه. البته با دوستاشو دیگرانم وقت دعوا بددهنه ولی همین طوری انقدر مودب و سربزیره کسی باورش نمیشه یه همچین ادمیه. 

مرجان لب لعل تو مر جان مرا قوت،   یاقوت بگویم لب لعل تو و یا قوت،   قربان وفاتم به وفاتم گذری کن،    تا بوت همی بشنوم از رخنه تابوت

یه بار تو دعوا وسایل ارایشمو با ادکلونام و اباژور جهیزیم همرو زد شکست بعدش خود احمقش رفت پول داد خرید الانم زده موبایلمو شکسته.  همه زندگیمون سر دیونه بازیای اقا داره به فنا میره.من که دیگه تحمل نکردم گفتم شاید به خودش بیاد.  گفت بری نمیام دنبالت.  گفتم نیا بهتر. دیگه تحمل دیونه بازیاش برام خیلی سخت شده تو اپارتمان دیگه ابرو حیثیت برامون نمونده.  همسایمون زوج جوونن قبل ما هم مزدوج شدن یک بار تا حالا صدای مرده از خونه بلند نشده اون وفت این با بددهنی و دعوا مرافعه تو ساهتمون حیثیت برام نذاشته

مرجان لب لعل تو مر جان مرا قوت،   یاقوت بگویم لب لعل تو و یا قوت،   قربان وفاتم به وفاتم گذری کن،    تا بوت همی بشنوم از رخنه تابوت

وای خدای من میفهمم چی میگی دقیقا شوهر منم همینه

شبی باران ، شبی آتش ، شبی آیینه و سنگم شبی از زندگی سیرم ، شبی با مرگ می جنگم تو آتش می شوی بر خرمن احساس تنهاییم تو را با هر نفس می بویم ، اما باز دلتنگم
هر وقت حرفی میشه یا از چیزی ناراحتم از ترس بددهنی و فحشای زشتش و ابرومون تو ساختمون چون اپارتمان نشی ...

شما بچه داری!؟؟ چند وقت اردواج کردی!؟؟ تا حالا سعی کردی راضیش کنی بره دکتر!؟

شبی باران ، شبی آتش ، شبی آیینه و سنگم شبی از زندگی سیرم ، شبی با مرگ می جنگم تو آتش می شوی بر خرمن احساس تنهاییم تو را با هر نفس می بویم ، اما باز دلتنگم

نه ندارم.  نزدیک چهار سال. نه انقدر از خود راضیه و خودشو عالی میدونه مگه جرات میکنم بگم بریم دکتر

مرجان لب لعل تو مر جان مرا قوت،   یاقوت بگویم لب لعل تو و یا قوت،   قربان وفاتم به وفاتم گذری کن،    تا بوت همی بشنوم از رخنه تابوت
نه ندارم.  نزدیک چهار سال. نه انقدر از خود راضیه و خودشو عالی میدونه مگه جرات میکنم بگم بریم دک ...

من هر چی میگم میگه تو رعایت کن من خوب میشم.... 

شبی باران ، شبی آتش ، شبی آیینه و سنگم شبی از زندگی سیرم ، شبی با مرگ می جنگم تو آتش می شوی بر خرمن احساس تنهاییم تو را با هر نفس می بویم ، اما باز دلتنگم

برای من که هر چی رعایت کردم بهتر نشد. البته همین جوریش بهتر شد اما تو دعوا باز مثل سابقش میشه. 

مرجان لب لعل تو مر جان مرا قوت،   یاقوت بگویم لب لعل تو و یا قوت،   قربان وفاتم به وفاتم گذری کن،    تا بوت همی بشنوم از رخنه تابوت
یه بار تو دعوا وسایل ارایشمو با ادکلونام و اباژور جهیزیم همرو زد شکست بعدش خود احمقش رفت پول داد خری ...

ما اینقد از این گندکاریاش داریم میزنه میشکونه، دیشب دیگه دستم روم بلند کرد..

شبی باران ، شبی آتش ، شبی آیینه و سنگم شبی از زندگی سیرم ، شبی با مرگ می جنگم تو آتش می شوی بر خرمن احساس تنهاییم تو را با هر نفس می بویم ، اما باز دلتنگم

این اخلاق خیلی بده به خودشون ضربه میزنه.  شوهر من خیلی با محبته خیلی عاشق پیشس هر چی دوست دارم برام می خره همه کار میکنه مدام هدیه برام می خره.  هر چی ازش می خوام تو سریع ترین وقت ممکن برام تهیه میکنه بی نهایت کاری اما بخاطر همین یه اخلاقش از اول عروسی هر چی رشته پنبه کرده حالا شوهر من اول ازدواج یک بار دست روم بلند کرد قهر کردم ده پونزده روز نیومدم الان دیگه دست بلند نمیکنه فقط وسیله میشکنه میدونه دیگه از اینکارا کنه فاتحه زندگیمون خوندس. 

مرجان لب لعل تو مر جان مرا قوت،   یاقوت بگویم لب لعل تو و یا قوت،   قربان وفاتم به وفاتم گذری کن،    تا بوت همی بشنوم از رخنه تابوت
این اخلاق خیلی بده به خودشون ضربه میزنه.  شوهر من خیلی با محبته خیلی عاشق پیشس هر چی دوست دارم ...

چیزایی که میگی احساس میکنه از یه ادم حرف میزنیم.... 

شبی باران ، شبی آتش ، شبی آیینه و سنگم شبی از زندگی سیرم ، شبی با مرگ می جنگم تو آتش می شوی بر خرمن احساس تنهاییم تو را با هر نفس می بویم ، اما باز دلتنگم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز