سلام بچه ها
همه چیو از اول واستون تعریف میکنم،فقط بعدش منو راهنمايي کنید ب کمکتون نیازدارم..
طریقه آشنايي منو نامزدم از تلگرام شروع شد و خيلي یهویی شد،و من حقیقتا فکرشو نمیکردم ک تا اینجا پیش بریم،و حتي میخواستم ردش کنم ؛ولي بعده یمدت دیدم دارم وابستش میشم هر روز تلفني صحبت میکردیم،و اون خونشون شماله و منم کرجم..بعد تصمیم گرف بعده ۳ماه از دوستیمون ک واس اولینبار بود، بیاد کرج و منو ببینه ،من اولین ارتباطم با ی پسر بود،و قبول کردم،ماشینشو تازه فروخته بود،و بلیط پیدانمیشد و فقط واسه شب بود،خلاصه ۳شب رسید کرج،زمستون بود،تا ساعت ۹صب ک من بیام نشست تو پارک منتظره من موند،قبلش باهم طي کرده بودیم و گفته بود هروقت دیدمت واسه اولین بار بغلت مي کنم نمیتونمتحمل کنم و دلم واست یذره شده و خلاصه تا دیدمش واسه اولین بار هول کردم،از خجالت مردم،نتونستم بغلش کنم،بعد گف این همه راه اومدم تا ببینمت ی بغلنصیبم نمیشه؟ خلاصه دلم سوخت بغلش کردم،و اونروز ب خوبي گذشت سریه بعد ک اومد کلي کادو واسم خریده بود و ی حلقه هم گرفته بود و بهم گف ک ماهه بعد میام خواستگاریت ،قبول کردم و اومدن و همه چیو طي کردیم و مشکلي نبود،وضع مالیش اونجور نیس ک بگمپولداره،نه ماشین داره،نه خونه داره،ولي منگفتم عیبنداره،شيرينيه زندگیه مشترک ب اینه ک باهم از نو بسازیم و خلاصه کلي هواشو داشتم و درکش کردم و همیشه پشتشش بودم قبل نامزديگف مشروب میخورم ،سیگار میکشم گفتم با اینا مشکل دارم سیگار نکش گف نمیدونی چقد فکروخیال و درد دارم میکشم و قول داد ک وقتي رفتیم زیره ی سقف دیگه نکشه،با دوستاش میره بیرون هر روز ۲،۳ساعت ،میرن گیم نت و کافی شاپ ووو... گفتم با اینممشکل دارم پس فردا باهم ازدواج کنیم دوست ندارم اینجوری باشه بهم قول داد ک اونموقع رفت و آمد خانوادگي و کسي ک زن و بچه داره داشته باشیم ،روزاي بدش تا صب میشستم دلداریش میدادم تا آروم شه...دو شب پیش بحثمون شد گف ک چرا همش زود میخابی ،من اینجا دلتنگ میشم اصلا میدونی دلتنگي ینی چي و تنهامیشم و فلان...دوستان من کارمسنگینه اتاق عمله،اد جراحم فقط سرپا باید وایستم،پادرد میگیرم واقعا خسته میشم تا ۱۰ میشه خوابم میگیره ،بنظرتون این نشون از درک نکردنشه؟و بنظرتون این سیگار و مشروب و بیرون رفتن با دوستاشو ول میکنه ؟ تجربه ای دارید؟ هستید اسکرین هارو بزارم؟
