بچه ها به شد مودب وباشخصیت بود
نیم ساعت دیر اومد
نیم ساعت من هم جلودر نگهش داشتم
گفتم دیر بیایی دیر میام
دعواکردیم بعد من تو دفترش یک چیزی دیدم بهش تهمت زدم که با کسی هستی و..بازهم مودب بود
گفت من از غرغر ولجبازی بدم میادبعد جداشدیم ساعت۹
ساعت ۱۲باز زنگ زد قربون صدقه ام رفت
ولی تهش گفت ادمو سرد میکنی