دیروز خانوادگی با دوست خانوادگی بابام که دوتا پسر و یه دختر داره رفتیم کوه
ما شب رفتیم سفره خونه( منو داداشم و بچه های دوست بابام) من به دوس پسرم گفتم بیا ولی گفت کار داره باید بره
بعد یکی از رفیقاش اونجا بوده بهش زنگ میزنه میگه آره دوس دخترت با چند تا دختر پسر اکیپی اومدن سفره خونه و ....
اونم ز زده به من میگه تو با آبروم بازی میکنی و چرا بدون من تو محیطی که همه منو می‌شناسن با پسر میری بیرون و ......
الان داره میاد صحبت کنیم تو راهه چی بگمم؟؟؟؟؟
بهش بگو تو فضولی
بگو دوست خاموادگیمون هست تو هم دعوت بودی خودت نیومدی،مشکلیه؟
دوست پسرته ،نامزدت که نیست
بگو جمع خونوادگی بوده داداشتم باهاتون بوده که،این حرفا چیه
قشنگ براش توضیح بده که اینا فامیلات بودن و نشستی هیچی از حقیقت بهتر نیست
شوهر حق نداره اینجوری حرف بزنه دوست پسر چه خریه
بگو با داداشم اینا بودم به هیچکسم مربوط نی
میدونم توی رابطه عاشقانه خب دوطرف به همدیگه یچیزایی رو باید توضیح بدن نمیشه بگی به تو ربطی نداره با داداشت بودی اگه میخواستی خیانت کنی خب داداشتم اونجا نبود بهشم گفتی بیاد خودش نیومده
