ماه دیگه شوهرم برای کارش با برادر و پسر عموش میره یه شهر دیگه به منم میگه این مدت خونه مامانت برو
بچه ها کارش شاید۲،۳ ماه طول بکشه هفته ای ی بار هم میان خونه
خونه مادرم شهرستان ۴ساعت راهشه اگه برم باید یه ماه بمونم
منم گفتم نمیرم شوهرم میگه نه تنها بمونی فکرم پیشته
اینم بگم که من ی مدت شبا میترسیدم و در خواب راه میرفتم ولی الان یه مدت دیگه نمیترسم
جاری و زن پسر عموش هم خونشون میمونن
چیکار کنم