آشنایی ما فروردین امسال شروع شد از طرف اون اولاش کلی زنگ پیام التماس حتی همون اوایل بارها گفتم بهش من ازت خوشم نمیاد ازت متنفرم بلکه ولم کنه چون واقعا خوشم نمیومد واقعا دوسش نداشتم .اما بالاخره با رفت و آمد و اسرار وووووو باهاش دوست شدم به مدت یه ماه هر رور پیامای عاشقانه صبح بخیر ووو منم اون موقع باز درست حسابی بهش حس نداشتم تو اون مدت یه ماه یه حرف بدی زدم بهش که گفت دیگه باهات حرف نمیزنم کات .. منم تو دلم گفتم خداروشکر ولش کن گمشه منکه حس ندارم زیاد. و گذشت یک هفته بعد به بهونه ای زنگ زد بیا ببینمت اولش گفتم نه تا اسرار کرد و قبول کردم باز باهم اوکی شدیم. تا وقتی ک خرداد ماه رفتیم ی جایی سرکار دوتایی یعنی تا شهریور ماه هرروز باهم سرکار بیرون کافه رستوران .تو این مدت حس من به دوست داشتن شدید و ابراز علاقه و اون رو ب سرد شدن رفت من هرروز زنگ پیام اون بی توجهی و کاردارم هی زنگ نزن تو خونه بهش شک میکنن هی نگو بیا بریم بیرون و من التماس و گریه ک فلانی چرا دیگ مثل قبل نیستی باهام بیا مثل قبل شو و اونم سرد سرد سرد میشد یه کات ۴ روزه داشتم ک باز خودم برگشتم و قبولم کرد اما ن درست حسابی میگفت مثل اوایل دوست ندارم تا اینکه دیروز گفتم بریم بیرون گفت بابا ولم کن عصابمو خورد نکن من باتو جایی نمیام ک منم عصابم خورد شد تو پیام نفرینش کردم و کات کردم گفتم غلط کردی پس اولا اونقد التماس میکردی بهم که منو وابسته کنی گفت گو خوردن واسه همین موقه هاست گفتم باش کات هیچی نگفت . حالا تصمیم گرفتم یک ماه تا چهل روز اصلا توجه نکنم بهش بنظرتون برمیگرده اینم بگم خیلی دوسم داشت با ی رفیق پسرش که ۱۵ سال باهمرفیق بودن سر ی اشتباه کوچولو ۵ ماه جواب تلفن نداد ولی من بی احترامی میکردم گاهی اوقات بعد دو س روز جواب پیام و تلفن میداد اینم بگم آخرین بار خیلی بد دلشو شکستم اشک تو چشماش حلقه زده بود . کی برمیگرده دلم خون شد هنوز ۲۴ ساعت نشده
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
ایشون خودشیفته هستند . اولش بمباران عشق میکنه و بعد کم کم سرد میشه . فقط فاصله بگیر .
گریه نکن ضعف نشون نده . مهمترین کاری که میکنی این باشه که ازش فاصله بگیری ایشون بشدت سمی هستند و اعتماد بنفست خیلی خیلی خورد خواهد شد حتی همین الآنم شده که میگی قبولم کرد . فراموش نکن این تویی که باید قبول کنی یا نکنی
من میخوام فقط فاصله بگیرم فقط میخوام بدونم برمیگرده التماس کخ من ب ریدم بهش دلم خنک شه
خیلی وقتا باید رها کنی . منم وقتی همسن تو بودم همین بودم . همش دوست داشتم واسه سوالام جواب پیدا کنم دوست داشتم همه چی تموم شه برام نه نیمه تمام ولش کنم . ولی بعد یاد گرفتم واقعا لازم نیس . همین که بری طوری که هیچوقت نبودی ، ته دلش آرزو میشه براش که کیو از دست داده