2777
2789
عنوان

خبر بارداریمو به خانواده شوهرم بگم یا نه

| مشاهده متن کامل بحث + 373 بازدید | 35 پست

به نظرم نگو تا شکمت بالا بیاد.بازم بذار خودشون بگن ویا بپرسن

عزیز دل من.نورچشمام.قوت قلبم.جمعه ساعت سه وچهل دقیقه بیست ویک شهریور به مقصد آسمون ها پرواز کرد.ودستهای دخترش خالی شد...روضه رقیه شده همدم تنهایی هام..بابا به دیدار دخترت نمیای دیگه؟ما قرارمون بودهرجا میریم کنار هم باشیم..بارفتنت تموم رنگ های دنیا را بردی ودخترت را داخل یه تنهایی بی انتها رها کردی

خدایی تو فضای مجازی خبر بارداری گذاشتن دیگه خیلی مسخرس..چ لزومی داره همه متوجه بشن..فقط دوتا خانواده ...

فضای مجازی من فقط فامیلام هستن غریبه نیست بعدم خانواده خودم که به خواهرم گفتم تاپیک هم زدم که نمیدونی چطور برخورد کرد که بعد گفتم اشتباه شده باردار نیستم و باور کرد خانواده شوهرمم از اونطرف اونجوری اگه تو مجازی نگم کلا نباید بگم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

میدونید اینطوری خیلی راحت تر بودم از پرس و جو و ... فصل زمستونم بود کت اینا میپوشیدم بچه مم به پهلو ...

شما خیلی تو داری 

من که قلبش تشکیل بشه میگفتم 

پرس جویی نداره اخه 

دلیلی برا مخفی کاری هم نمیدیدم بگم

😳😳😳وا..دلیل نگفتنت چیه

از پرس و جو و فضولی هاشون در امان بودم

بارداری اولمم هیشکی حتی یکبار نگفت چیزی نمیخوای کمکی کاری.... ذوقم نکردند منم حس کردم اینطوری راحت ترم

خدایا فقط از تو یاری میطلبم.پناهم باش  
دیدیشون بگو یا خوشحال میشنن یا هیچ حسی ندادن بهتر از مخفی کردنه در ضمن بدونن بهتر مراعاتت میکنن

بخدا مخفی نکردم اصلا نمیبینمشون که بگم دوماهه نه میان نه زنگ میزنن یکساله خونشون نرفتم کلا اهل دعوت کردنم نیستن 

شما خیلی تو داری من که قلبش تشکیل بشه میگفتم پرس جویی نداره اخه دلیلی برا مخفی کاری هم نمیدیدم بگم

همکارامم همینو میگفتن ولی اینطوری خیلی راحت تر بودم

بالاترم دلایل اصلیم رو توضیح دادم

خدایا فقط از تو یاری میطلبم.پناهم باش  
من جای شما باشم نمیگم خونواده ی خودم و شوهرم حدودای۲۱ هفتگی فهمیدن همکارام هفته ی۲۵ اینااونم اگر خود ...

من خانواده خودم که راه دورم اصلا نمیبینم خانواده شوهر هم پنج دقیقه با ما فاصله داره اما مهر و احساسشون صفره

بخدا مخفی نکردم اصلا نمیبینمشون که بگم دوماهه نه میان نه زنگ میزنن یکساله خونشون نرفتم کلا اهل دعوت ...

خب نگو تا وقتی دیدیشون بگو 

خانواده شوهر منم خیلی اهل رفت امد نیستند خیلی هم برام مهم نیست ولی من بارداری هامو وقتی میدیدمشون میگفتم حالا هر وقت 

ولی اینکه برم زنگ بزنم شیرینی بگیرم برم بگم نه این کار را نمیکردم

من خانواده خودم که راه دورم اصلا نمیبینم خانواده شوهر هم پنج دقیقه با ما فاصله داره اما مهر و احساسش ...

برا منم دست کمی ندارن از مال شما

نگو راحت و تمام تا وقتی شکمت بالا اومد

خدایا فقط از تو یاری میطلبم.پناهم باش  
از پرس و جو و فضولی هاشون در امان بودمبارداری اولمم هیشکی حتی یکبار نگفت چیزی نمیخوای کمکی کاری.... ...

اینو خوب اومدی من الان به مادرشوهر بگم نگم فرقی نداره چون نه کمکی میکنه نه هیچی و نه ذوقی برای همین دوسندارم بهش بگم درکت میکنم چی میگی

خب نگو تا وقتی دیدیشون بگو خانواده شوهر منم خیلی اهل رفت امد نیستند خیلی هم برام مهم نیست ولی من بار ...

پس منم همینکارو میکنم لایق شیرینی نیستن که براشون بگیرم و بهشون اطلاع بدم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792