سه سال پیش من ی کاری راه انداختم ی بنده خدایی انقدر دخالت کرد و پشت سرم شوهرمو پر کرد ک کلا کاره عوض شد مدلش و اون چیزی ک من میخواستم نشد
حتی یادمه من تو حمام بودم اومده بود خونمون صداش میومد داشت ب شوهرم میگفت وای چرا این جوری میکنین فلان کارو کنین
امسال دوباره من همون کارو کردم ولی ب کسی نگفتم روزی ک گفتم بهشون فهمیدم ایشون هم دارن همین کارو میکنن ولی من چون زودتر اقدام کرده بودم یکماه زودتر کارم راه افتاد و خداروشکر همون شد ک میخواستم تا فعلا
حالا ایشون کارشو راه انداخته دقیقا میخواست همین مدل منو انجام بده ولی هر کاری کرده نشده شده مثل همون جوری ک س سال پیش باعث شد واسه من اتفاق بیافته
من واقعا دلم واسش سوخت ولی ته دلم حس لذت و خوشحالی دارم ک شاید ی درصد از حس بدی ک س سال پیش باعثش شده بود الان داشته باشه با اینکه من گذشت کردم بد کسی نخواستم و خیلی راهنماییش کردم ولی بازم نتونست انجام بده
چوب خدا واقعا صدا نداره کاش الان تو این حس و حال بدش یادش ب س سال پیش من بیافته