من چند ماه پیش قهر رفتم خونه بابام دو ماه قهر بودم تو اون دو ماه هم ما تا تونستیم بع اونا حرف زدیم هم اونا به ما بعدش شوهرم خیلی پشیمون شد و با وساطت کلی شرط و شروط برگشتم ازخق نگذرم تو این چند ماهی که برگشتم پشیمانم نکرده مثل ملکه ها باهام رفتار میکنه ولی از امان از حرف های مامانم تا زنگ بهم میزنع یا میام خونه بابام شروع میکنه به حرف زدن که اون موقع قهر بودین اینجوری گفتن اینجوری گفت اونقدر دلمو سیاه میکنه وقتی برمی‌گردم زندگی رو به شوهرم سیاه میکنم این هیچی امروز دوباره اومدم خونه بابام باز مامانم شروع کرد شوهرت فلان جا اینجوری گفته اونجوری هر چی گفتم مامانم ماهم ابرو حیثیتشو بردیم الآنم دیگه گذشته ول نمیکنه باز گفت و گفت دلمپ سیاه کرد و آخرش به مامانم گفتم دیگه برنمی‌گردم پیش شوهرم زنگ هم به شوهرم زدم کلی حرف بارش کردم و بلاکش کردم دارم دیوانه میشم دیگه نمی‌دونم چکار کنم
مامانت دیونه هستش ها
تو چقدر بدبختی با ساز مادرت میرقصی
شوهرت باید طلاقت بده حالت سرجاش بیاد
یام دیگه نذاره مادرت رو ببینی
آشی که خودت پختی ، وقتی دعوا رو از زیر سقف خونه ببری بیرون دیگه دعوا بین زن و شوهر نیست بین خانواده ها هست و قطعا اگر شما یادتون بره اونا یادشون نمیره
الانم مسئولیت کارت رو به عهده بگیر خودت نباید خراب میکردی رابطه رو چه ربطی به مادرت داره مگه دهن بین هستی؟
عجب مادر احمقی داری داره زندگیت رو بهم میریزه
توهینی که به من کردی لایق خودت و پدر و مادرته
مادرت خوب میشناسه دخترشو
دمش گرم که حقتو میذاره کف دستت
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
39 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
