نه فدات .اگه منظورت از متراژه خونس با خاک یکسانم کرد بعد سیزده سال از محله پدرم که تهران هست یهو عین دیوونه ها گفتیم نمی‌تونیم اجاره بدیم داشتیم بدون اینکه به کسی بگیم اومدیم یکساعت دور تر اطراف تهران تک و تنها پسرم هم نتونست این راه رو بره و بیاد موند تهران پیش پدرم سرکار می‌ره پسرم.پدرم تنهاست(پسرم از همسر اولم هست)۱۳سال درد اینو داشت کنار خودمه.موتور پسرم رو دزدیدن گوشی خودمو دزدیدن.ماشین شوهرم موتور سوخت ۶۰ملیون ضرر کردیم همه اینا تو این یکسال که باهاشون رفت و آمد کردم شد با خیلی چیزای دیگه که از حوصله خارجه.چون سه سال قطع ارتباط بودم باهاشون اونم بخاطر اینکه با همسر اول شوهرم ریخته بودن رو هم منو رد کنن از زندگیم .
خونه ب اسم کیه
بگو بله تشریف بیارید سلیطه بازی در نیار
منم تو عقدم
خانواده همسرم واقعا ماهن اصلا دخالت نمی‌کنن هیچچچچ
ولی خانواده خودم رسما دیوونه مون کردن توقع دارن از همبن اول خونه ۳۰۰ متری داشته باشیم 😑
ببینید همسرتون چه طرز فکری داره
اگه همسرتون از اون دست آدماست که خونه رو برا پدر مادر خودش کاروانسرا می‌کنه، مادرشوهرتون چیزیم نگه شما اذیت میشید
وقتی میرید خونشون خیلی بااحترام رفتار کنید ولی مثل هفت پشت غریبه
من بعد از ۱۰سال هنوز سر یخچال مادرشوهرم نرفتم
چیزی لازم باشه میگم مامان جان میشه فلان چیز را بدید ؟
یا سفره جمع کردنی وسایل یخچالی را میچینیم روی میز ولی در یخچال را باز نمیکنم
به هیچ عنوان اتاق های خونش سرک نمیکشم
و فقط برای پهن کردن سفره و جمع کردن و ظرف شدن کمک میکنم
و در اخر در بحث های خانوادگی و تحلیل های بعد مهمونی شرکت نمیکنم
این ها باعث میشه اومد خونت روش نشه زیاد خودمونی و صمیمی بشه،و عذابت بده حس مالکیت داشنه باشه
