شوهر من شغلش آزاد و یه وقتایی خونس امروزم خونه بود
وقتایی که بیکاره خونه میمونه و بیرون نمیره
امروز دوستام میخواستن برن خرید و به منم زنگ زدن که بیا با هم بریم ولی من گفتم نه چون شوهرم خونس شاید دوس نداشته باشه
بعد که به شوهرم گفتم استقبال کرد و گفت نه برو چرا میمونی خونه اصلا خودم میرسونمتون
خب تا اینجاش عادیه و منم حالم خوب بود که همسرم هوامو داره
خب
خب
خب اینکه عادیه
خب
خب
خب
بعدش من بعد سه ساعت داشتم برمیگشتم خونه که بهم زنگ زد گفت اگه بیرونی بیام دنبالت که گفتم نه نزدیک خونه ام اونم دو دقیقه بعد من رسید
لایکمکن
بهش گفتم کجا بودی گفت رفتم لاستیک ماشین باد بزنم!!!
شاید راست بگع شایدم رفته خونه مادرش
یجوری دست و پاش رو گم کرده بود صورتش سرخ شده بود اصلا یه وضعی بود نگاهم نمیکرد یعنی چشم تو چشم نمیشد باهام
حساس نشو ظاهرن که مورد مشکوکی مشاهده نشد🧐
