حالا من رو ببین
هم خوابگاهیم بعد از ۱۶ سال زنگ زده میگه ده تومن پول بهم قرض میدی؟؟؟
خیلی رک گفتم اگر پول لازم نبودی زنگ نمیزدی نه؟
گفت چرا من دلم تنگ شده بود برات. گفتم پس این ۱۶ سال چرا حالی بپرسیدی گفت نشد دیگه گرفتار بودم. منم گفتم پول نمیتونم بهت بدم ببخشید...
مطمئن بودم بدم دیگه باید خوابش را ببینم