شوهرم تو نامزدی و اوایل ازدواج مدام میگفت الگوش پدرش ه .
پدرش ۶ سال فوت کرده ولی یچیزایی در موردش شنیدم ب شدت بداخلاق بوده و دست ب زن داشته و برای برادر کوچکترش ک خانواده مستقلی داشته مدام بهش کمک میکرده کمک مالی . جوری ک مادرشوهرم میگفت اول برادبچع های اون خرید میکرد بعد برا بچه های من .
یا ی دونه زمین داشته فروخته تا برادرش زندان نمونه
نه
الان ک ۳ ساله عروسشونم
شوهرمم دقیقا همون رفتار داره .
مثلا بخوایم جایی بریم هیچکس نباید بفهمه . مسافرت تاحالا نشده تنها بریم خواهرم میگ اوایل ازدواج همه همینطورین
دوباره تا حالا رفتیم مسافرت هردوبارم برادرش و خونوادش باهامون بودن و بیشتر خرج با شوهرم بوده .
مثلا دلم میخواست ی لباس بگیرم برام نخرید حدس می‌زنم چون اونا اونجا بودن.
یا هرچیزی رو ک فکرشو کنید نصف میکنه با اونا. البته بیشترشو ن همیشه .
هیچی ازش نمیدونم حس میکنم خیلی غریبه م تو تنگنا هستم
باید با این شرایط قبولش نمیکردی
دست بزن هم داره؟
راه حلش میدونی چیه
ایقد خرج بزار رو دستش تا دست از فردین بازی برداره🤌
البته اینم بهت بگم شوهر خودمم اوایل همین بود
کم کم خودش فهمید داره ازش سو استفاده میشه
و جالبه اینکه دقیقا اونا هن واری بخوان بکنن شوهرم برا منم انجام میده .
مثلا امروز شوهرم منو برد سر پروژه کاریش ک برادرشوهر و پسرش براش کار میکنن
وقتی دیدم حالم بد شد میدونید چرا .
چون جاریم عکس اونجا رو گذاشته بود پروفایلش.
دو حالت بیشتر نداره یا اینکه شوهرم جاریم بچه هاش برده سرپروژه تا اونحا رو ببینن یا جاریم با شوهر خودش رفته اونجا ک اینم بعیده چون اونا یکسره سرکارن .وقت آزاد ندارن ک برن اونجا
بهم میگ ولخرج
درصورتیکه جاریم حتی ندیدم لباس تکراری بپوشه
میترسم اسمشو ببرم بگ حسادت میکنه ولی واقعیت اینه ک وضع ظاهریش ۱۰۰ هیچ بهتر از منه . با اینکه ۲۰ ساله ازدواج کرده طلا داره ی مقدار اما من نه
همسر من اینجوریه، نقش پدر رو برای خانوادش داره، خرج و مخارج پدر و مادرش و مهمونی هاشون رو میده، مثلا هر شب مادرشوهرم بین 10 تا 20 نفر مهمان داره، روزای تعطیل هم تعداد مهمان ها تا 30 نفر هم میرسه، مخارج با همسرمه، یا مادرشوهرم عادت داره مرتب کادو عروسی و بچه دار شدن ببره این ور و اون ور، اونم لوازم برقی.
پدرشوهرم شوهرم اینا 3سال پیش خونه عوض کردن، که زمین مال پدرشوهرم بود ولی هزینه ساخت خونه به روز و لاکچری با شوهرم، و مادرشوهر حدود 60 درصد وسایلاش رو ریخت دور و شوهرم از اول برای مامانش وسایل جدید خرید. خب سخت بود اون همه هزینه ، من حدود 4ساله عروسشونم، اوایل برام سخت بود، ولی الان عادت کردم
بله با چنین ادمی زندگی میکنم، مشکلی ندارم.
من بابام خودش اینطوری بود
فک کنم خودشم الان پشیمونه!.
خب چقد بقبه:/
