خانوادم بینهااااایت سختگیر هستن اما این سختگیری فقط برای منه و دوتا خواهرام که کوچیکتر من هستن ازادی عمل دارن مثلا روی پوشش من حساسن اما خواهرم اصلا اونا اجازه دارن دوستاشونو دعوت کنن خونه اما من ن و اونا اجازه دارن با دوستاشون بیرون برن اما من که بزرگترم تو تموم عمرم حتی همین الان بهم اجازه نمیدن که حتی یکبار با دوستام برم کافه یا هرجای دیگه و تنها جایی که اجازه دارم برم دانشگاه و باشگاه هست و این رفتارهای سمی اونقدر زیاده که الان نمیتونم همشو بگم فقط اینکه بداخلاقیاشون باعث شده اسیب روحی ببینم و ازشون میترسم فقط نشون نمیدم مثلا میترسم که حتی با دوستام تلفنی حرف بزنم چون قبلا هربار تو خونه با دوستام تلفنی حرف زدم بهم میگن گوشیو بده ببینم کیه و ابروی منو با این رفتارشون بردن با اینکه تموم عمرم هیچکار اشتباهی نکردم که بگم به خاطر اشتباهاتم شاید اینجوری شده باشن حتی یکبار هم خطایی از من ندیدن ولی این رفتارشون در گذشته باعث شده بود دوستام بگن مگه چیکار کردی که خانوادت اینقدر بهت بی اعتمادن بخاطر این موضوعات رابطمو با همه ی دوستامم قطع کردم چون اگر کمی بهم نزدیک بشن رفتار خانوادم باعث میشه ابروم بره پیش همه و بقیه فکر کنن مشکل از منه و من ادم بدی هسم که خانوادم این مدلی رفتار میکنن . الان از نظر مالی حدودا مستقل شدم و تا چندوقت دیگه کاملا میتونم از پس یه زندگی نرمال بربیام و مستقل زندگی کنم برای پول رهن خونه و هیچ چیزی نیاز به کمک خانوادم ندارم اما مطمئنم اجازه نمیدن جدا زندگی کنم چیکار کنم راضی بشن یعنی اخرش مجبورم با دعوا بزارم و برم؟
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
هر جا میری بگو دانشگاهم ساعت کلاساتو و روزای کلاساتو که نمیدوننمتاسفانه با همچین خانواده ای مجبوری گ ...
فقط موضوع بیرون رفتن نیست توی خونه هم ارامش ندارم وقتایی که مریض باشم درس داشته باشم براشون مهم نیست و با دعوا ازم میخان کارای خونه رو انجام بدم من مجبورم همه کاری انجام بدم اگر هم انجام ندم دعوای شدیدی میکنن که ترجیح میدم به جای خورد شدن عصابم قبول کنم کار کنم ولی خواهرام ن اونارو اصلا ازشون نمیخان حتی اتاق خودشونو مرتب کنن و منو مجبور میکنن حتی اتاق اونا هم مرتب کنم
هر چقدر خانوادت درکت نکنن رفتارشون اشتباه باشه خیلی بهتر از اجتماعی هست که خیلیا وقتی میفهمن یه دختر تنهاست میخان هزار تا بلا سرش بیارن و ازش سو استفاده کنن الان دوره زمانه ای نیست که انقد راحت بتونی زندگی کنی شبا تنها با ترس خوابیدن از ترس اینکه کسی بیاد بلایی سرت بیاره خیلی وحشتناکه و اینکه قدر خانواده رو بدون حسرت نخوری چون الان آرزوهات با بیست سال بعد ده سال بعد فرق داره همه چی سر جاش میاد به همه خاستهات میرسی ولی خانواده نه