من شاغلم جایی پارسال رویه پسر کراش زده بودم اونم رومن کراش بود
تابلو بود و خیلیا فهمیده بودن و من واقعااا ازش خوشممیومد
خیلییی بیصبرانه منتظرش بودم بیاد جلو امااا هیچوقت نیومد
هرررروز به شوق اومدنش به شرکت میرفتم سرکار و هرررربار میدیمش کلییییی شارژ میشدم اونم همینطور امااا هیچوقت نیومد جلو و من روز به روز شکسته تر وغمگینتر شدم هیچوقت نفهمیدمچرا نیومد جلو ...
پیجمو داشت استوریاموچکمیکرد اما نه فالوو میکرد نه لایک و نه کامنت فقط ویو ...
یه پسر با موهای بور خیلیییی روشن و مبتلا به البینیسمخفیف
اون اخرا که شرکتومنتقل میکردیم متوحه شدم دستاش وپوست بدنش لک سفید داره