۱۶سالم که بودم یسری بابت یکاری رفتم خونه مادربزرگم ولی نبود و عمو کوچیکم که اختلاف سنیشم باهام کمه به بهونه ابراز علاقه هی بغلم میکرد هی خودشو بهم....
به سختی خودم جدا کردم رفتم ولی خییلییی تابلو بود الان ۲۴سالمه و دوساله ازدواج کردم ولی هی میاد جلو چشم و حالم بد میشه چکار کنم کلا یادم بره😔
مشاوره یسری رفتم فقط هی میگفت اهمیت نده و گذشته و اینا دیگ نرفتم واقعا یهو میاد تو ذهنم حالم خیلی بد میشه پارسال عروسیشم بود نرفتم
اگه تجربه از تعرض نزدیکان داشتین چطور کنار اومدین