من تو تاپیک قبلم در موردش گفتم
پسره مذهبیه نماز میخونه و روزه میگیره
من اون طوری نیستم ولی قبولش کردم گفتم عیبی نداره
پسر خوبی بود مودب و خوش اخلاق و مهربون
زن عموش منو به اون معرفی کرده و زن عموش همسایمون
بهش از اول گفته بود این شرایط رو که من آرایش میکنم و لاک میزنم و قصد ادامه تحصیل دارم
قبول کرده بود گفته بود عیبی نداره.دیروز رفتیم همدیگرو دیدیم بیرون با خانواده
حالا امروز زنگ زده میگ اگ میخاد باهم ازدواج کنیم باید نماز بخونه روزه بگیره و چادر سرش کنه
منم قبول نکردم و بهش گفتم که اگ قرار باشه نماز بخونم و روزه بگیرم به خاطر خدا این کارارو انجام میدم نه به خاطر شما
کات کردم باش