مشهدم زاهدان قبول شدم . آدما باهم متفاوتن یکی میتونه تحمل کنه یکی نه . من تا لحظه ای که پامو اینجا نزاشته بودم اصلا احساس بدی نداشتم ولی الان سه روزه انگار یک سیاهی رومه نمیدونم چطور بگم چقدر اذیتم . از خواهر دوقلوم بعد بیست سال جداشدم.
مامان بابام بخاطر من دارن زجر میکشن
بدترین حال رو دارم هرکار میکنم خوب نمیشم هرکار