اون متولد اوایل 72
من ابان 84
منو دیده بود بعد شمارمو از یکی گرفته بود ولی میترسید به مامانش بگه خودم این دخترو پسندیدم الکی گفته بود به مامانش که یکی داده شماره منو و اومدن
به خاطر 2 تومن قرض دادن به دوستش خانوادش کلی دعواش کرده بودن
اونجوری که حرف میزد مشخص بود خسیس بود و هی تکرار میکرد که باید کم خرج کنیم
اول میگفت با درس خوندنم موافقه بعد هی میگفت خب بعض وقتا نرو دانشگاه بمون خونه
انگار با اینکه 30 سالش بود خییلی بچه ننه بود
نمیدونم حس میکنم قرار نیست هیچوقت بتونم ازدواج کنم خیلی ناراحتم میکنه این قضیه از تنهایی خیلی میترسم