در دوران عقد چه کنیم

نه نمی تونم تغییرش بدم فقط گریه می کنم

بعضی وقتا خیلی کم دارم اینکه همیشگی و زیاد باشه نه. می گن تو دل طرف قند آب میشه اون طوری نیست. شب عقد همش دعا می کردم تو راه که دارم برمی گردم شهرمون برا عقد تصادف کنم و بمیرم

20 سالمه. پسرخالمه.

2 ساله که اطرافیان می گن می خوان ولی خودش اصلا خبر نداشت 2 ماه قبل از عقد بهش گفتن. بعد من گفتم دلم می خواد برم مشاور قبل از ازدواج ولی اون مورد فضولی که گفتم اومد یه روز ساعت 2 ظهر از خواب بیدارم کرد یعنی اومد خونمون از تو تخت بیرونم و آورد و گفت مشاوره ازدواج که به درد نمی خوره اشتباه نکن و... 

تابستون باهم بودیم الان دانشجو شهر دیگه ای هستم 

راستش اینکه خیلی کسی رو بخوام و.. نه ولی توی مجازی قبل از این یه پسره بود سعی می کرد به روش های مختلف مخ بزنه من اهل دوست پسر و فلان نبودم و این یارو گفت تو بیا خواهر من باش منم ساده گفتم باش و مدام قربون و صدقه می رفت ولی بعد کم کم فهمیدم یکی رو دوست داشته طرف ول کرده رفته و این دچار مشکلات روحی بود خودم دیگه بهش پیام ندادم در حد پیام بود حتی عکسش هم ندیدم ولی خب بعد فهمیدم ناخودآگاه ازش خوشم میو مد ولی هیچ وقت کسی نبود که بگم آره فقط این دیگه هیچ کس چون تا حالا توی این فازا نبودم

شما شرایط منو نداری که بدونی چی بهونس و چی نیست. 

توقع ندارم بقیه جمعم کنن بقیه نمی ذارن کاری کنن و شرایط و نوع زندگی من توی یه شهر کوچیک با شهرهای بزرگ تر فرق داره