بچها من ۲۰سالمه پشت کنکورم یعنی دارم برای کنکور میخونم همش صبح تا شب وقت برای کار دیگه ندارم بیرونم نمیرم
بعد ما دوتا دوست داریم که هفت هشت سال پیش مامانم تو یه کاری بود باهاشون آشنا شدیم دوتا خواهرن سنشون هول و هوش ۳۰.۳۲اینا دقیق نمیدونم شایدم بیشتر باشن
مامانمم ۳۸سالشه بعد اون دوتا خواهرا تو شهر ما نیستن خیلی دوریم ولی تو تلگرام یه گروه داریم منو مامانم و اون دوتا خواهرا خیلی حرف میزنیم صمیمی هستیم خلاصه من قبل اینکه برای کنکورم بخونم خیلیییی کار خونه میکردم خیلی وقتا اصلا نمیزاشتم مامانم دست ب چیزی بزنه همش خودم همه ی کارای خونه رو میکردم از آشپزی بگیر تا تمیزکاری و همه چی دیگه الان درس میخونم نمیتونم...بعد امشب مامانم ظرف های شامو شست اومد تو گروه گفت کارای خونه تمومی نداره نفس هم(من)دست ب سیاه و سفید نمیزنه الان بری تو اتاقش هنوز لیوان چایی و پوست کیکش رو میزشه.(بچها من نمیزارم اینا بمونه تمیز میکنم خودم همش کارامو میکنم فقط غذا درست نمیکنم و ظرف نمیشورم اونم چند وقته )
بعد من گفتم من کنکور دارم مگه وقت کار کردن دارم؟بعد یکی از اون خواهرا فاز نصیحت برداشت اره نفس باید کار کنی ببین ما چقدر کار میکنیم
اگه هستید بگید بقیش بزارم